میزان الحکمه

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

جلد 2 -صفحه : 196/ 119
نمايش فراداده

مجبور كردن امام به پذيرفتن ولايتعهدى

ـ ابـاصلت هروى : مامون به حضرت رضاعليه السلام گفت : اى پسر پيامبر خدا! من صلاح ديدم كه خود را از خلافت عزل كنم و آن را به تو بسپارم و با تو بيعت كنم .

حـضرت رضا عليه السلام فرمود: اگر اين خلافت از آن توست و خدا به تو داده است كه روا نيست جـامـه اى را كـه خـدا بـر قامت توپوشانده از تن درآورى و به ديگرى دهى و اگر خلافت از آن تو نيست , حق ندارى آنچه را از آن تو نيست به من واگذارى .

مامون گفت : اى فرزند رسول خدا! بايد اين كار را بپذيرى امام فرمود: من با ميل خود هرگز اين كار را نمى كنم تو با اين كارت مى خواهى مردم بگويند: على بن موسى به دنيا پشت نكرده بود بلكه ديـنـا بـه او پـشـت كرده بود, مگر نمى بينيد كه چگونه به طمع خلافت , ولايتعهدى را پذيرفت ؟

! مـامـون در خـشـم شـد و گـفـت : بـه خدا سوگند اگر ولايتعهدى را نپذيرى تو را به پذيرفتن آن مجبور مى كنم اگر اين كار را كردى چه بهتر و گرنه گردنت را مى زنم .

امام در زندان سرخس

ـ هـروى : بـه بـاب الـدار سـرخـس كه حضرت در آن جا زندانى و به زنجير بسته شده بود رفتم از زندانبان اجازه خواستم خدمت آن حضرت بروم اما او گفت : نمى توانيدبا او ملاقات كنيد پرسيدم : چرا ؟

گفت : چون گاهى اوقات شبانه روزى هزار ركعت نماز مى خواند فقط در آغاز روز و قبل از زوال و نـزديـك غروب آفتاب ساعتى از نماز خواندن باز مى ايستد و در همين اوقات نيز بر سجاده خـود مـى نـشـيـنـد و بـا خدايش راز و نيازمى كند هروى مى گويد: به زندانبان گفتم : از ايشان خـواهش كن كه اجازه دهند در اين اوقات به ديدارشان روم او برايم اجازه گرفت و من به حضور آن بزرگوار رسيدم و ديدم بر سجاده خود نشسته و در انديشه است .