ـ هيچ چيز مانند بدعتها دين را ويران نكرد و هيچ چيز مثل طمع مرد را تباه نساخت .
ـ پيامبر خدا9 : بد بنده اى است آن بنده اى كه طمعش او را به ننگ و پستى كشاند.
ـ بـه خـدا پـناه بريد از طمعى كه به ننگ و پستى كشاند و از طمعى كه به طمعى ديگر بينجامد و ازطمعى كه بى حاصل است .
ـ از سـه چيز به خدا پناه بريد : از طمع بيجا و طمعى كه به ننگ و پستى مى كشاند و طمعى كه به طمع ديگرى مى انجامد.
ـ به خدا پناه بريد از طمعى كه به ننگ وپستى مى كشاند وطمعى كه بى حاصل است .
ـ امـام صـادق7 : اگر مى خواهى كه چشمت روشن شود و به خير دنيا و آخرت دست يابى , چشم طمع از آنچه ديگران دارندبركن .
ـ پيامبر خدا9 : آن تخته سنگ لغزنده اى كه پاى علما روى آن قرار نمى گيرد , طمع است .
ـ به انصار فرمود : شما در هنگام قناعت بسياريد و در هنگام طمع اندك .
ـ امام على7 : هر كه نفس خود را شربتى از طمع نوشاند در حق آن خيانت كرده است .
ـ زيبايى شر , طمع است .
ـ ريشه سيرى ناپذيرى , طمع است .
ـ ميوه طمع , بدبختى است .
ـ در تـوصـيـف پـرهيزگاران , مى فرمايد : از نشانه هاى هر پرهيزگارى اين است كه او را دردين نـيـرومـند مى بينى و در سختيها صبور و طالب روزى حلال و در پيمودن راه هدايت چالاك و پر نشاط و از طمع به دور.
ـ در توصيف منافقان , مى فرمايد : عدم چشمداشت را وسيله اى براى طمع خويش قرارمى دهند , تا بدين وسيله بازارشان را رونق بخشند و كالاهاى فريبنده شان را رواج دهند.
ـ امـام كـاظـم7 در انـدرز بـه هـشـام , فـرمـود : از طـمـع بـپـرهـيـز و بـه آنـچه مردم دارند , چشمداشتى نداشته باش , چشمداشت به مخلوق را در خود بميران , زيرا طمع و چشمداشت كليد هر خوارى است و عقل را مى دزدد و انسانيتها را مى برد و آبرو را مى آلايد و دانش را از بين مى برد.
ـ پـيـامـبـر خدا9 : زنهار از پوشيدن جامه طمع , زيرا كه طمع دلها را به آزمندى شديد مى آميزد ومهر دنيا دوستى بر دلها مى زند , و آن كليد هر بدى است و منشا هر گناهى وموجب بر باد رفتن هر كار نيكى .
ـ زنهار از طمع , كه اين خود فقرى است نقد.
ـ امام على7 : زنهار كه مركبهاى طمع تو را به تاخت ببرند و به آبشخورهاى هلاكت رسانند.
ـ امام على7 : طمعكارى , بندگى هميشگى است .
ـ طمع , بندگى است و چشم طمع بركندن آزادى .
ـ امام باقر7 : بد بنده اى است آن بنده كه طمع زمام او را به پيش كشد.
ـ امـام عـلـى7 : هـر كه مى خواهد ايام عمر خود را آزاد زندگى كند , طمع را در دل خويش جاى ندهد.
ـ بنده طمعها در بند بردگى است وهرگز روى آزادى را نمى بيند.
ـ امام على7 : ميوه طمع , زبونى در دنياو آخرت است .
ـ طمعكار , دربند خوارى است .
ـ طمع , قرين خوارى است .
ـ هركه جامه طمع به تن كند , خود را خوار گرداند.
ـ هركه خويشتن را از پستى طمعهابدور ندارد , خود را زبون كرده و در آخرت زبونتر و شرمنده تر باشد.
ـ امام عسكرى7 : چه زشت است درمؤمن خواسته اى باشد كه او را به خوارى كشاند.
ـ امام على7 : زبونترين مردم , انسان طمعكار آزمند شكاك است .
ـ ذليل تر از طمعكار , وجودندارد.
ـ هيچ خصلتى , خوار كننده تر از طمع نيست .
ـ در تـوصـيـف عـيـسـى7 , مـى فـرمايد :نه همسرى داشت كه او را گرفتار كند ,نه فرزندى كه اندوهگينش سازد , نه مالى كه او را به خود مشغول دارد و نه طمعى كه به خواريش افكند.
ـ امام على7 : بيشترين هلاكتگاههاى خردها , زير درخشش طمعهاست .
ـ گاه فريبندگى طمعها و آرزوهاست كه خرد نادانان گول مى خورد و خردهاى مردان , آزموده مى شود.
ـ تباهى خردها , در جستن زياديهاست .
ـ امام على7 : با پارسايى , به جنگ طمع برويد.
ـ اساس پارسايى , فرو گذاشتن طمع است .
ـ اندكى طمع , پارسايى بسيارى راتباه مى كند.
ـ هركه به طمع چسبيد , پارسايى رااز دست داد.
ـ چگونه مالك پارسايى باشد , كسى كه مملوك طمع است .
ـ پارسايى و طمع , با هم جمع نمى شوند.
ـ امام على7 : طمع چهار شاخه دارد : شادى و نازش و سرسختى و فزونخواهى .
خـداى عـز و جـل ناخوشايند است و نازش تكبر است و سرسختى بلايى است كه انسان را به سوى دامهاى گناه مى كشاند و فزونخواهى بازى و سرگرمى و جايگزين كردن چيزهاى پست تر به جاى چيزهاى بهتر است .
قرآن .
((پهلوهايشان از بسترها دور مى شود و از روى ترس و طمع پروردگارشان را مى خوانند و از آنچه روزيشان كرده ايم انفاق مى كنند)).
((چرا به خدا و آنچه از حق كه سوى ما آمده ايمان نياوريم و حال آن كه طمع داريم پروردگارمان ما را با گروه شايستگان (به بهشت ) در آورد)).
ـ امـام سـجـاد7 ـ در دعـا ـ : سـرورم !چـون به گناهان خود مى نگرم بيمناك مى شوم و چون به بخشش تو مى نگرم , طمع مى بندم .
ـ نـيز در دعا ـ : خدايا! به سبب اميد ديرينى كه به تو دارم و چشمداشت بزرگى كه از تو دارم وبه سبب رافت و رحمتى كه بر خود فرض كرده اى , از تو مسالت مى كنم .
ـ در دعـا ـ : سـرورم ! مـيـل در رغبت من به توست و ترس من ازتو , به تو اميد دارم و اميدم مرابه سوى تو كشانده است .
ـ در دعـا ـ : سـرورم ! گمان مرا به احسان و نيكيت دروغ مگردان , زيرا كه تو مورد وثوق واعتماد منى .