میزان الحکمه

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

جلد 13 -صفحه : 248/ 41
نمايش فراداده

ـ جـنـدب بن سفيان : شاخه خرما بنى به پيامبر اصابت نمود و انگشت ايشان را خونى كرد حضرت فرمود : چيزى نيست , انگشتى خونى شده و اين در راه خدا اهميتى ندارد جندب مى گويد : پيامبر را به خانه بردند و روى تختش كه رويه اش از برگ و ليف درخت خرما بافته شده بود بسترى كردند و زير سر ايشان بالشى پوستى كه از ليف خرما پر شده بود, قرار دادندعمر به حضور پيامبر آمد و ديد حـصير بر پهلوى رسول خدا رد انداخته است گريه اش گرفت پيامبر فرمود : چرا گريه مى كنى ؟ عـرض كـرد :اى رسـول خـدا, كـسـرى و قيصر را به ياد آوردم كه بر تخت هاى زرين مى نشينند و جـامـه هـاى سـندس و استبرق ـ يا گفت : حرير و استبرق ـمى پوشند رسول خدا(ص ) فرمود : آيا راضـى نـيـسـتـيـد كـه بـراى شـما آخرت باشد و براى آنان دنيا؟ جندب مى گويد : در اتاق چند پـوسـت دبـاغـى نـشـده بـدبـويى بود عمر گفت : خوب است دستور دهيد اين ها را بيرون ببرند حضرت فرمود : نه , اين ها اسباب و اثاثيه اهل منزل است .

ـ در مـكـارم الاخـلاق آمـده اسـت : ابن خولى , ظرفى از شير و عسل براى پيامبر(ص )آورد رسول خـدا(ص ) از خـوردن آن امـتـنـاع ورزيـد و فرمود : دو نوشيدنى در يك وعده ؟ ودو ظرف در يك ظـرف ؟ حضرت آن را نخوردو فرمود: من (خوردن ) اين را حرام نمى دانم , اماخوش ندارم كه فخر بـفـروشـم و فـردا (ى قيامت )به خاطر چيزهاى زيادى دنيا حسابرسى شوم من فروتنى را دوست دارم , زيرا هر كه براى خدافروتنى كند, خداوند او را رفعت مى بخشد.

ـ يـزيـد بـن قـسـيـط : مقدارى شربت بادام براى پيامبر(ص ) آوردند و آن را در برابرايشان نهادند حـضـرت فرمود : اين چيست ؟ عرض كردند : شربت بادام حضرت فرمود : آن را از جلو من برداريد اين نوشيدنى نازپروردگان است .

ـ ابـو صـخـر : بـراى پـيـامـبـر(ص ) شربت بادام آوردند حضرت فرمود : آن را ببريد, اين نوشيدنى نازپروردگان است .

ـ امـام صـادق (ع ) : هـيـچ چـيز نزد رسول خدا(ص ) محبوبتر از اين نبود كه در راه خداگرسنه و ترسان باشد.

ـ هـيچ چيز دنيا براى رسول خدا(ص )خوشايند نبود مگر اين كه در دنيا (به خاطر خدا)گرسنه و ترسان باشد.

ـ امام باقر(ع ) : رسول خدا(ص ) نه دينارى به ارث گذاشت و نه درهمى و نه بنده اى و نه كنيزى و نـه گـوسفندى و نه شترى زمانى كه درگذشت زره او در گرو يكى از يهوديان مدينه بود كه در قبال قرض كردن بيست صاع جو براى خرجى خانواده اش , آن زره را نزدش به گروگذاشته بود.

ـ ابـن عباس : زمانى كه رسول خدا(ص )درگذشت , زره آن حضرت به عنوان گرو درمقابل سى صاع جو كه پيامبر براى خرجى خانواده اش قرض كرده بود, نزد مردى يهودى نگهدارى مى شد.

ـ عمرو بن حارث : رسول خدا(ص ) وقتى از دنيا رفت نه درهمى از خود باقى گذاشت و نه دينارى و نـه بـنـده اى و نـه كـنـيـزى و نـه هيچ چيزديگرى , به جز استر سفيدش كه بر آن سوارمى شد و جنگ افزارش و زمينى كه آن را براى ابن السبيل صدقه قرار داد.

ـ امام صادق (ع ) : رسول خدا(ص ) درحالى از دنيا رفت كه بدهكار بود.