ـ امام صادق (ع ) ـ در پاسخ به سؤال محمدبن يحيى خثعمى كه پرسيد : آيا علم نجوم حقيقت دارد؟ ـ : آرى او مى گويد : عرض كردم : آيا در روى زمين كسى هست كه علم نجوم بداند؟ فرمود : آرى , در روى زمين كسانى هستند كه علم نجوم بدانند.
ـ در پـاسخ به سؤال از علم نجوم ـ : آن علمى از علوم پيامبران است راوى مى گويد :عرض كردم : آيا على بن ابى طالب (ع ) آن رامى دانست ؟ حضرت فرمود : او عالمترين مردم به اين علم بود.
ـ امـام كـاظـم (ع ) ـ در گـفـتگويى كه ميان ايشان و هارون گذشت ـ : اگر (علم ) نجوم صحت نـداشت خداوند عزوجل از آن ها ستايش نمى كرد پيامبران (ع ) علم نجوم مى دانستندخداى متعال دربـاره ابراهيم خليل الرحمان (ع )مى فرمايد : ((و اين چنين ملكوت آسمان ها وزمين را به ابراهيم نمايانديم , تا از يقين كنندگان باشد)) و در جايى ديگر مى فرمايد : ((پس نگاهى به ستارگان افكند و آن گـاه گـفـت : مـن نـاخـوش هـستم )) اگر آن بزرگوار از دانش نجوم اطلاعى نداشت , به سـتـارگـان نمى نگريست ونمى فرمود : من ناخوش هستم ادريس (ع ) نيزداناترين مردم روزگار خود به علم نجوم بودخداوند متعال هم به جايگاه هاى ستارگان سوگندياد كرده و اين سوگند ـ اگر بدانيد ـ براستى سوگندى بزرگ است .
ـ امـام على (ع ) : هر قرآن دانى اگر شمه اى از دانش نجوم بداند, بر ايمان و يقين او افزوده مى شود حضرت سپس اين آيه را تلاوت كرد :((همانا در گردش شب و روز)).
ـ به امام صادق (ع ) عرض شد : در بين مردم چنين شهرت دارد كه پرداختن به علم نجوم حرام است وبـه ديـن انـسـان آسـيـب مـى رساندحضرت فرمود : چنان نيست كه مى گويند, به دينت آسيبى نـمـى رساند سپس فرمود : شما به موضوعى مى پردازيد كه زياد آن دست نيافتنى است و اندك آن هم كارآيى ندارد ((5)) .
ـ امـام صـادق (ع ) ـ در پاسخ به سؤال زنديقى از اخترشناسى ـ : آن علمى است كه منافعش اندك و مـضـراتش بسيار است , زيراآن چه مقدر باشد به وسيله اين علم دفع نمى شودو جلو بلا را به كمك آن نـمـى تـوان گـرفـت اگرمنجم از بلا خبر دهد محافظت و مراقبت از خوداو را از قضاى الهى نـجات نمى دهد و اگر از خير وخوبيى خبر دهد, نمى تواند به آن شتاب بخشد واگر بديى برايش پـيش آيد, نمى تواند آن رابرگرداند منجم با علم خدا مى ستيزد و به خيال خودش قضاى خدا را از خلق او برمى گرداند.
ـ مـيـان من و مردى زمين مشتركى بود كه مى خواستيم آن را تقسيم كنيم آن مرد اختربين بود و مـنـتظر بود در يك ساعت سعد بيرون برودو من در يك ساعت نحس بيرون روم ما رفتيم وبراى زمين قرعه زديم و بهترين قسمت آن به نام من افتاد آن مرد دست راست خود را به دست چپش زد و گـفت : هرگز چنين روزى نديده بودم من گفتم : واى بر ديگرى , مگر چه شده است ؟ گفت : من اختربين هستم و شما رادر يك ساعت نحس بيرون آوردم و خودم درساعتى سعد بيرون آمدم و زمين را تقسيم كرديم , اما بهترين قطعه زمين به نام شما درآمد.
مـن گـفـتـم : آيـا مـى خـواهـى بـرايـت حديثى كه پدرم آن را برايم گفت , بگويم ؟ پدرم فرمود :رسـول خدا(ص )فرمود: هر كه دوست داردخداوند نحوست روزش را از او برطرف سازد,روز خود را بـا صـدقـه آغـاز كـنـد, خداوند بدان وسيله نحوست آن روز را از او مى برد و هر كه دوست دارد خـداونـد نـحوست شبش را از اوبرطرف سازد, شب خود را با صدقه آغاز كند,خداوند بدان وسيله نحوست آن شب را از او دفع مى كند.