ـ اى مـعـبـود و آقـا و مـولاى مـا, اگـر چـنـدان بـگرييم كه مژگانمان بيفتد و چندان زار زنيم كـه صـداهـايـمـان بـريده شود و چندان به نماز ايستيم كه پاهايمان بخشكد و چندان ركوع كنيم كـه بـندهاى بدنمان بگسلد و چندان سجده كنيم كه تخم چشم هايمان از كاسه بيفتد و در سراسر عـمـرخـود خـاك زمـيـن را بـخـوريم و چندان نام تو گوييم كه زبان هايمان از كار بيفتد, با اين همه مستوجب آن نيستيم كه گناهى از گناهان ما پاك شود.
ـ مـعـبـودا, اگـر به درگاه تو چندان بگريم كه پلك هاى دو چشم من بيفتد و چندان زار زنم كه صـدايـم بـريـده شـود و چـنـدان در برابر تو بايستم كه پاهايم ورم كند و چندان برايت ركوع كنم كـه اسـتـخـوان پـشتم از هم بگسلد و چندان برايت سجده كنم كه تخم چشمانم از كاسه بيفتد و درهمه عمرم خاك زمين را بخورم و تا پايان زندگانيم آب تيره بنوشم و در اين ميان چندان به ياد تو گويا باشم كه زبانم از كار بيفتد و آن گاه ازشرم تو گوشه چشمم را به اطراف آسمان نيندازم , با اين همه سزاوار آن نباشم كه گناهى ازگناهان من پاك شود و اگر مستوجب آمرزش تو شوم و تـو مـرا بـيـامـرزى و مـسـتحق بخشش توشوم و تو مرا ببخشايى , اين آمرزش و بخشايش از روى استحقاق من لازم نگشته است .
ـ اى آن كـه بـه نـالـه دردمـند رحم مى كنى و اى آن كه به آن چه در دل شخص نالان نهفته است دانايى , مرا از كسانى قرار ده كه در حصارتو سالم به سر مى برند و دشمنان را به آن حصاردسترسى نيست .
رهايى .