گروه هاى تندرو براى بيرون آمدن از سازمان ملل با تمسخر ملت روبه رو شد. همچنين در همان سال هاى اوليه كه تيزترين انتقادها به سازمان هاى بين المللى از سوى دولتمردان ما مى شد، با تمام سازمان هاى بين المللى كه در آن عضو بوديم همكارى جدى كرديم. حتى به سازمان كنفرانس اسلامى كه ماهيتى سلطنتى داشت، پشت نكرديم و در جهت اصلاح آن برآمديم. اما ابتكارات حضرت امام بعضى بدون مقدمه و توضيح، گوياست و برخى محتاج مقدمه است. چند نمونه از آن ها را كه بدون مقدمه گوياست نام مى برم.
ـ روزى كه آمريكا ايران را تهديد به تحريم كرد، اگر اين ابتكار امام نبود كه، قريب به اين مضمون، فرمودند «اگر آمريكا يك كار درست كرده باشد، همين تحريم است»، هم وادادگى داخل بروز مى كرد و هم كشور را در موضع انفعالى به پذيرش چيزهايى مى كشاند كه به خاطر پذيرش همان چيزها از سوى رژيم گذشته، انقلاب صورت گرفته بود. اما موضع گيرى ماهرانه امام پوزخندى تحقيرآميز بود كه هيچ كس انتظارش را نداشت. خوشبختانه مردم با آمدن به خيابان ها و چراغانى و پخش شربت و شيرينى، آمريكا را در موضع انفعالى قرار دادند.
ـ حكم سلمان رشدى، اگر چه از آن مواردى است كه فارغ از سود و زيان صادر شده و عمل به تكليف محسوب مى شود، اما همين عمل به تكليف، بسيار هنرمندانه صورت گرفته و داراى نوآورى هاى شگفت است. اميدوارم كسانى كه هنوز در اين مسئله شبهه يا ترديد دارند كه آيا صدور اين حكم، ايران را به موضع ضعف كشاند يا به موضع قدرت، يك بار به تبعات آن بينديشند و دست كم به اين نكته كه براى اول بار، حتى زمامداران ديگر كشورهاى اسلامى با موضع جمهورى اسلامى ايران چنان هم صدا شدند كه تلاش هاى انگليس و اسرائيل و امريكا نتوانست در اين هم صدايى، رخنه اى و همهمه اى ـ كه در آن صدا به صدا نرسد ـ ايجاد كند. از دگر سو، مقدسات ديگر ملل نيز از اين پس، تا حدود بسيار زيادى بيمه شده از آماج حمله هاى افراد بدزبان و بدقلم مصون مى ماند. اگر آمار فيلم هاى مستهجنى را كه حتى عصمت حضرت مريم(عليها السلام) را به تمسخر گرفته بودند، قبل و بعد از حكم سلمان رشدى مورد مقايسه و بررسى قرار دهيم، مى بينيم كه افراد بى ادب اگر تأديب درونى نشده اند، دست كم در حوزه عمل، ديگر مثل سابق بى پروا و آسوده خيال، جرأت بى ادبى به
ساحت مقدسات را ندارند يا از تعداد آن ها كم شده است. خوب است روى اين معنا بيشتر تمركز شود كه چنين حكمى، يك تأديب است، اما نه تأديب يك فرد، بلكه به هنجار كردن يك ناهنجارى دهشتناك كه هر روزه ميليون ها انسان را مى آزُرد و ناهنجارى قلمى و ادبى و هنرى را روز افزون مى كرد. بنابراين، من اين حكم را باتوجه به موقعيت سياسى، مذهبى و اجتماعىِ قائل آن، يك ابتكار بديع مى دانم كه به رغم ظاهر خشن، لطافتى نرم تر از نسيم دارد و اگر نظام بين الملل نوين در حيطه هنر، نقطه آغازى داشته باشد، شايد بتوان نقطه آغاز آن را، كه بى گمان كمى اخلاقى تر از نظم گذشته است، از لحظه اى دانست كه قلم در دوات رفت تا براى صدور آن حكم، مركب آورد.
در همين جا مى توان همين ابتكار را مصداقى از نارسايى دستگاه سياست خارجى قلمداد كرد. چرا كه دست اندركاران سياست خارجى نمى توانستند اين موضوع را به عنوان يك موهبت تلقى كنند و با تصور آن كه با يك معضل بسيار جدى روبه رو شده اند، يا تلاش مى كردند در محافل ديپلماتيك از اين موضوع سخنى به ميان نيايد و كم كم به دست فراموشى سپرده شود، و يا در موضعى كاملا منفعلانه سعى داشتند اين معضل را حل كنند. حال آن كه بسيار مهم است كه آن حكم را موهبت و فرصت مناسبى براى باز كردن باب گفتگويى عميق با جهانيان بدانيم يا آن را به صورت يك معضل و يك خرابكارى سياسى تلقى كنيم و براى ماله كشى، كسانى را به اين سو و آن سو بفرستيم و يا به لحاظ كم نياوردن، در بعضى محافل شركت نكنيم. در اين مورد جاى بسيار تأسف است.(1)
1. لازم مى دانم در حاشيه اين نكته را عرض كنم كه برادر گرامى و دانشمند محترم جناب آقاى محمد جواد حجتى كرمانى از حيثيت خود مايه گذاشتند و مقالاتى را نوشتند كه در داخل جنجالى بود و مى خواستند معضلى را كه در سياست خارجى در زمينه حكم سلمان رشدى وجود دارد حل كنند. حال آن كه اگر دستگاه سياست خارجى اين موضوع را معضل نمى شمرد و آن را موهبت و فرصتى مناسب براى بازشدن باب گفتگو در زمينه ماهيت آزادى حقوق دينداران، بى ادبى و شرارت هنرى.... و اين كه تمدن غرب رو به چه سو دارد تلقى مى كرد، ايشان به جاى آن كه از حيثيت خود مايه بگذارند، از دانش و بينش روشنى كه دارند و شجاعت ذاتى خود مايه مى گرفتند و با قلم شيواى خويش مقالاتى براى آن سوى مرزها مى نوشتند و دستگاه سياست خارجى، آن مقالات را در سمينارهاى بين المللى با شجاعت مطرح مى كرد و باب مجادله احسن باز مى شد و بى گمان غرب در اين زمينه به موضع توبه نزديك مى شد. البته به گمان من، برخلاف تصور بعضى از ديپلمات هاى خودى، اكنون نيز دستگاه سياست خارجى انگليس است كه در موضع انفعالى قرار گرفته; زيرا برخلاف تصوير اوليه اش جهان اسلام حتى در سطح سران در پشت موضع حضرت امام ايستاد.