از اين آيات اصول زير به دست مىآيد:
1) شايعه افكنى حرام است و اسلام، اهل آن را كيفر مىدهد و نكوهش مىكند.
2) نه تنها شايعهسازى حرام است، بلكه دوست داشتن اشاعه فحشا و حمايت و پشتيبانى ازشايعهسازان نيز حرام مىباشد.
3) كيفر شايعه فقط يك كيفر دنيايى نيستبلكه اين عمل كيفر اخروى نيز دارد.
4) راز شدت عمل در برابر شايعهسازان و عوامل نشر اكاذيب و اشاعه زشتىها را جز خداكسى نمىداند. اين مساله گوياى اهميت فراوانى است كه اسلام براى امنيت عرض و آبروى افرادقايل است.
5) وظيفه شنونده شايعه در مورد افك آن است كه از گوينده آن شهود طلب كند و تعداد شهوداو هم بايد از چهار تن كمتر نباشند وگرنه وى را بايد به عنوان دروغگوى شايعهپرداز قلمداد كند.
6) حد شايعه افك، حد قذف است و حد قذف همان حد اتهام در فقه اسلامى است.
7) گرچه شايعهساز در آغاز يك تن است، ولى پخش كنندگان آن نيز شايعهساز محسوبمىشوند.
8) شايعه، غالبا در باره برجستگان جامعه است.
افكبعضى از مفسران افك را كذب [20]مىدانند، اما صاحبنظرانى چون طبرسى در مجمعالبيانمىگويند:
هر گونه دروغى را افك نمىگويند، دروغى كه در جامعه، موجى بيافريند و اذهانرا مشوش سازد افك است. [21]
به نظر مىرسد، بيشترين كاربرد كلمه افك، شايعهاى [22]باشد كه پاى بهتان به عمل فحشا در ميانباشد و باعث نگرانى جامعه شود.
روانشناسى شايعه مىگويد: انسانهاى داراى مشكلات روانى به ويژه آنان كه داراى روحيهتفوقطلبى، كينهورزى و انتقامجويى هستند دستبه شايعه، عليه ديگران مىزنند و از حيثجامعهشناسى نيز شايعه از وجود جامعهاى بيمار و غرق در دوئيت و خصومت ميان افرادحكايت دارد و با توجه به روحيات شايعه سازان به روشنى مىتوان از انگيزههاى آنان پى برد وبايد دانست كه جامعه، هر چه بيمارتر باشد، شايعه در آن زودتر پا مىگيرد و ديرتر از ياد مىرود.