عصر نهم محرم "تاسوعا" وقتى لشكر عمر سعد آماده جنگ و حمله به خيمه هاى حضرت سيدالشهدا عليه السلام شدند، حضرت ابوالفضل العباس به دستور امام، سوار بر اسب شد و با بيست نفر از اصحاب مثل حبيب بن مظاهر و زهير بن قين جلو دشمن آمد و پرسيد: براى چه به جنب و خروش درآمده و چه مى خواهيد؟
گفتند: امير فرمان داده يا تسليم حكم او شويد و يا آماده جنگ گرديد؟
قمر بنى هاشم فرمود: عجله نكنيد تا پيام شما را به برادرم حضرت أبا عبداللَّه الحسين برسانم. گفتند: برگرد و خواست ما را به اطلاع او برسان. حضرت به جانب خيمه ها بازگشت و پيام آن قوم را به محضر امام عليه السلام رسانيد و حبيب بن مظاهر و ديگر همراهان در مقابل لشكر دشمن ايستادند، در اين ميان حبيب با موافقت زهير، مطالبى با دشمن در ميان گذاشت و چنين گفت:
أما و اللَّه لَبئس القومُ عند اللَّه غداً قومٌ يَقدمون عليه قد قَتلوا ذُرّيةَ نبِيّه عليه السلام و عترتهِ وأهلِ بيته صلى الله عليه و آله و عُبّادِ أهل هذا المصر المجتهدين بالأسحار و الذَّاكِرِين اللَّه كثيراً؛
آگاه باشيد اى مردم، كه شما به خدا قسم بد مردمى هستيد، فرداى قيامت نزد خدا وارد مى شويد در حالى كه ذريّه پيامبر و عترت و خانواده او را كشته ايد، و نيز عبادت كنندگان و زهاد اهل اين شهر را كه از سحرگاهان به تلاش و كوشش به پا بر مى خيزند و خدا را بسيار ياد مى كنند به شهادت رسانده ايد، شما با چنين حالتى خدا را ملاقات خواهيد كرد. [ ر. ك: تاريخ طبرى، ج 5، ص 415؛ كامل بن اثير، ج 2، ص 558؛ مقتل مقرم، ص 255. ]