به گفته شيخ طوسى، 'عبداللَّه' از اصحاب اميرمؤمنان على عليه السلام بوده است. [ رجال طوسى، ص 49، ش 40. ]
عبداللَّه بن عباس بن عبدالمطلب، پسر عموى پيامبر صلى الله عليه و آله و پسر عموى على بن ابى طالب عليه السلام از چهره هاى درخشان مفسران و محدثان تاريخ اسلام به شمار مى آيد.
عبداللَّه سه سال قبل از هجرت در همان ايامى كه مسلمانان و بنى هاشم در كنار رسول خدا صلى الله عليه و آله در شعب ابى طالب سخت ترين دوران زندگانى را مى گذراندند، به دنيا آمد. پدرش عباس نام او را عبداللَّه گذاشت و قنداقه اش را خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله بردند. طبق نقل ابن اثير و ديگر مورخان، حضرت با آب دهان كام او را برداشت و درباره اش دعا كرد. [ ر. ك: اسد الغابه، ج 3، ص 193؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 615؛ تاريخ بغداد، ج 1، ص 173؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 332. ]
عبداللَّه در سال هشتم هجرى "عام الفتح" به مدينه مهاجرت كرد و در همان جوانى محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله را درك نمود؛ زيرا به هنگام رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله سيزده و به قولى پانزده سال بيشتر نداشت. [ قول به 15 سال از حاكم نيشابورى است. ] وى در اثر تلاش و جديت در كسب علم، كارش به جايى رسيد كه او را بحر "دريا" و برخى او را حبر الامه "عالم امت" مى گفتند. [ همان مدارك و طبقات الكبرى، ج 2، ص 207. ]
عبداللَّه پس از وفات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در كنار پدرش عباس به حضرت على عليه السلام وفادار ماند و نزد آن حضرت علم فقه و تفسير و تأويل قرآن آموخت و خود جلسه درس تشكيل مى داد.
او همواره به ولايت و امامت اميرالمؤمنين عليه السلام معتقد بود و آن حضرت را خليفه بلافصل پيامبر صلى الله عليه و آله مى دانست و بارها در برخورد با سه خليفه ديگر از اين موضوع دفاع مى كرد، لذا پس از آن كه حضرت على عليه السلام به خلافت ظاهرى رسيد و مردم با آن حضرت بيعت كردند او در ركاب حضرتش بود و در جنگ جمل، صفين و نهروان سرسختانه از موضع اميرالمؤمنين دفاع كرد و جنگيد.
او پس از شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام از ياران صديق و حاميان خلافت امام حسن مجتبى عليه السلام بود و با آن حضرت بيعت كرد؛ ولى عاقبت نابينا شد. [ همان مدارك و طبقات الكبرى، ج 2، ص 207. ] شايد نابينايى او سبب شد كه در ركاب امام حسين عليه السلام در كربلا حضور نيابد.
عبداللَّه بن عباس با اين كه دل در گرو خاندان رسالت داشت و از وفاداران به اميرالمؤمنين عليه السلام بود، اما نزد خلفا و حاكمان عصر خود همواره مورد وثوق و اعتماد بود و از مقامى والا و شخصيتى ممتاز برخوردار بود، از اين رو عمر بن خطاب او را مشاور امين و مورد وثوق خود مى دانست. و خليفه سوم او را به امارت حاجيان منصوب نمود. [ تاريخ طبرى، ج 4، ص 448؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 349. ] و پس از شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام با معاويه جلسات و گفت و گوهايى داشت.
ابن عباس سرانجام در سال 68 يا 70 و يا 73 هجرى با قلبى مالامال از ايمان و عشق و اخلاص به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله در شهر طايف چشم از جهان فرو بست. [ اسد الغابه، ج 3، ص 195. ]