نخست فياض بن جليل الازدى
، بعد رقايت بن وايل الهمدانى
، بعد كيسوم بن سلمة الجهينى
، بعد رويبة بن وبر البجلى
، بعد رفاعة بن شداد الخولانى
، بعد هشام بن ابرهة بن النخعى
، بعد جميع بن حشم كندى
، بعد اءخنف بن قيس الكندى
، بعد عقبة بن النعمان التحميدى
و بعد عبدالرحمن بن ملجم مرادى،
بر امام على عليه السلام سلام كردند، و با سخنانى نيكو آن حضرت را ستودند.
اميرالمؤمنين ايشان را به خدمت پذيرفت و اجازه نشستن داد و آنها را نيكو ستود،
آنگاه فرمود:
شما از سرشناسان و معروفان يمن شمرده مى شويد. آيااگر ما را كارى سخت پديد آيد كه احتياج به يارى شما باشد، چقدر مقاومت مى كنيد و با ما همراهى داريد؟
در آن ميان عبدالرحمن بن ملجم مرادى سخن آغاز كرد و گفت:
يا اميرالمؤمنين، ما را به حرف، ناف بريده اند و با پستان پيكان، شير داده اند و در ميدان مردان، پرورانيده اند.
زخم شمشير و نيزه ها در چشم ما گلهاى بهارستان است.
اطاعت تو را چون طاعت خداوند واجب مى دانيم و به هر جانب فرمان جنگ دهى، نصرت كرده و ظفر ديده، باز آييم.
امام على عليه السلام آنها را گرامى داشت، و خوشحال و راضى به كشورشان بازگردانيد.