آشنایی با نهج البلاغه امام علی و پاسخ به چند شبهه

سید جعفر حسینی

نسخه متنی -صفحه : 40/ 20
نمايش فراداده

و در حديث ام المومنين 'عائشه' آمده است كه به مروان گفت: گواهى مى دهم كه رسول خدا پدرت و تو را كه در صلب او بودى لعنت كرد.

حكم بن عاص را رسول خدا از مدينه منوره به 'مرج' در نزديكى طايف تبعيد كرد و ورود او را به مدينه تحريم فرمود.

عثمان بن عفان بعد از رحلت رسول خدا نزد ابوبكر براى عمويش 'حكم بن عاص' شفاعت كرد تا اجازه دهد به مدينه برگردد، لكن او نپذيرفت، پس از او نزد عمر شفاعت كرد، او نيز نپذيرفت ولى چون عثمان خودش بر اريكه ى قدرت نشست و به خلافت رسيد، عمويش حكم بن عاص را با عزت و احترام- برخلاف فرمان پيامبر و سيره ى شيخين- به مدينه آورد، يكصد هزار درهم نيز به او بخشيد و فرزندش مروان را مشاور خود قرار داد سرانجام همين مروان با عملكرد خود اسباب كشته شدن خليفه را فراهم ساخت، مردم به مروان لقب 'خيط باطل' يعنى نخ باطل داده بودند و همين مروان بعدها به عنوان خليفه ى مسلمين در شام قدرت را در دست گرفت.

"مثال پنجم" در سيره ى ابن هشام آمده است 'دوزاده نفر از صحابه كه منافق بودند براى تفرقه در ميان مسلمانان مسجد ضرار را ساختند و گفتند كه اين مسجد را براى رضا و خشنودى خدا ساخته ايم و به دستور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آن مركز توطئه عليه اسلام و مسلمين تخريب شد.

موارد گذشته كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرديم و دهها مثال ديگر به خوبى بر "نظريه ى عدالت تمام صحابه" خط بطلان مى كشد زيرا قطعا كسانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دستور قتل آنان را صادر مى فرمايد و يا خانه ى آنها را بر سرشان تخريب و آتش مى زند عادل نيستند. و همچنين كسانى كه به گواهى قرآن كريم مسجد ضرار رامسازند و قصد ايجاد تفرقه ميان مسلمانان را دارند با اينكه منافق مى باشند چگونه مى توان گفت عادلند عدالت آنان با سنت نبوى مخالف است. حال كدام يك را بايد پذيرفت سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم يا تقليد كوركورانه ى مقلدين.

خلاصه: با توجه به آنچه گذشت و ثبوت بطلان نظريه ى عدالت تمام صحابه شهبه ى گذشته بر نهج البلاغه نيز ساقط مى شود زيرا چه مانعى دارد كه اميرالمومنين عليه السلام بنا به دلايلى از برخى صحجابه ى پيامبر انتقاد كند و از عملكرد آنان ناراضى باشد. و در عين حال آن حضرت از صحابه ى باوفاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم تجليل شايانى كرده و عالى ترين توصيف را براى آنان ذكر نموده است.

آنجا كه مى فرمايد: "لقد رايت اصحاب محمد صلى الله عليه و آله و سلم فما راى احدا يشبههم..." [ نهج البلاغه، خطبه ى 97، ص 145 -143، چاپ دارالثقلين- قم. ] 'همانا ياران محمد صلى الله عليه و آله و سلم را بگونه اى ديدم كه هيچ كس را همانند آنان نمى نگرم، آنها صبح مى كردند در حالى كه موهاى ژوليده و چهره هاى غبارآلوده داشتند، شب را تا صبح در حال سجده و قيام به عبادت مى گذراندند، و پيشانى و صورت خود را- به نوبت- در پيشگاه خدا بر خاك مى ساييدند "گاهى پيشانى و گاهى رخسار خود را روى خاك مى نهادند" از ياد معاد چنان مضطرب و ناآرام بودند كه گويا بر آتش ايستاده اند پيشانى آنان از طول سجده مانند زانوى بزان پينه بسته بود، اگر نام خدا برده مى شد چنان مى گريستند كه گريبانهاى آنان تر مى شد و همچون درخت در روز تندباد مى لرزيدند از كيفرى كه از آن بيم داشتند و پاداشى كه به آن اميدوار بودند'.

شبهه ى 002

طولانى بودن برخى از خطبه ها و نامه هاى نهج البلاغه مانند خطبه ى اشباح و خطبه ى قاصعه و عهدنامه ى مالك اشتر و... و چونكه چنين سخنرانيها و نامه نگاريهاى طولانى در صدر اسلام مرسوم نبوده بنابراين در انتساب آن به اميرالمومنين عليه السلام تشكيك مى شود. [ نقل از 'اثر التشيع الادب العربى'، ص 66. ]

پاسخ :

طولانى بودن سخنرانى و يا كوتاه بودن آن و همچنين هميشه يكنواخت صحبت كردن، چيزى نيست كه نياز به حديث و دستورالعمل صحبت كردن، چيزى نيست كه نياز به حديث و دستورالعمل داشته باشد و در صدر اسلام سخنرانان همه رقم سخن مى گفتند برخى بيشتر طولانى و كمتر كوتاه و برخى برعكس آن و اين