فرمان حکومتی پیرامون مدیریت

محمود قوچانی

نسخه متنی -صفحه : 23/ 20
نمايش فراداده

از آنجائى كه متاسفانه بسيارى از مردم توجه كامل نسبت به رفتار و كردار سريع خود ندارند، لذا اكثرا گرفتار اين پديده نامطلوب مى گردند بالاخص نسبت به مسئولان امر و كسانى كه در مصدر امور و گره گشائى مشكلات مردم و جامعه قرار گرفته اند و علت آن نيز پرواضح است زيرا مردم فقط توجه به رفع مشكلات و برآورده شدن نيازهاى خود هستند "صاحب الحاجه لا يرى الا قضاها" و به مجرد برخورد با تاخير و يا عدم رفع نياز فورا قضاوتهاى مختلفى را نموده و افراد را مورد اتهام و تهاجم قرار مى دهند به ويژه كسانى كه مسئوليت پستهاى حساس و چشمگيرى را دارند امام عليه السلام اين پيش بينى را نسبت به جناب مالك "ره" مى فرمايد "يعنى بدگمانى ملت را به وى" و در مقام علاج دستورالعمل دفاعى خود را صادر فرموده كه به عنوان يك روش كلى براى همه قابل بهره بردارى خواهد بود.

چگونگى برخورد جهت رفع سوء تفاهم

فاصحر لهم بعذرك، و اعدل عنك ظنونهم باصحارك

از آنجائى كه هر مسئول و مدير نمى تواند در رابطه با انجام وظائف و فعاليتهاى خود موفق باشد مگر با اعتماد مردم و يا كارگزاران تحت امر او، لذا موظف است اين اعتماد را براى هميشه حفظ و يا كسب نمايد. جلب اعتماد يكى از وظائف اصلى هر مدير و مسئول است. امام عليه السلام دستور مى فرمايد چنانچه سوء تفاهمى بوجود آيد موظف است كه جهت رفع سوء تفاهم فورا اقدام و اعتماد از دست رفته را مجددا كسب كند و راه آن تعيين و آشكار نمودن اسباب سوء تفاهم و موجبات عدم موفقيت در رفع نيازمنديهاى جامعه و مردم است كه با توضيحات لازم و بيان مشكلات سر راه بالاخره ملت و رعيت آگاه و روشن مى گردند و با روشن شدن آنان قهرا سوء تفاهم بركنار و اعتماد از دست رفته مجددا بازمى گردد.

دستاوردهاى تبيين اعذار

فان فى ذلك رياضه منك لنفسك، و رفقا برعيتك، و اعذارا تبلغ به حاجتك من تقويمهم على الحق.

امام عليه السلام آثار و نتايج بيان مشكلات و عذرخواهى را شمارش مى فرمايد:

1- تربيت روحى و روانى براى مدير و مسئول. و آن رياضت تهذيب و تزكيه نفس خود مدير و مسئول است از رذائل و اخلاق ذميمه زيرا در صورت ترك پوزش و معذرت خواهى نسبت به عدم موفقيتش در انجام كارها چه بسا بر اثر تصور استتار عيبهاى كوچك و بزرگ حالت غرور و نخوت براى وى باقى بماند و در آينده بزرگترين خطر براى او خواهد بود ليكن چنانچه در مقام معذرت خواهى برآيد و مشكلات را بيان كند طبعا غرور و نخوت را از دست خواهد داد.

2- دلجوئى از مردم و كسب رضايت آنان، زيرا با تنازل و كرنش مدير و مسئول و پوزش طلبى از ملت و مردم جامعه و بيان مشكلات و موانع سر راه به نحوى رضايت مردم خواه ناخواه جلب و از فشار انتظار خارج خواهند گرديد و يكى از راه هاى مردم دارى همين مدارا و دلجوئى از آنان است.

3- جلب اعتماد مجدد مردم نسبت به مدير و مسئول زيرا به وسيله همين عذرخواهى مى تواند آن مدير و مسئول اعتماد مردم را نسبت به خود كسب و جلب نمايد و بر اثر آن، نسبت به خواسته ها و اهداف مقدس اسلام موفق گردد و آنچه را كه قبلا در نظر داشته جهت تحقق بخشيدن به آنها موفق باشد.

عيبپوشى

و ليكن ابعد رعيتك منك، و اشناهم عندك، اطلبهم لمعائب الناس، فان فى الناس عيوبا، الوالى احق من سترها، فلا تكشفن عما غاب عنك منها، فانما عليك تطهير ما ظهر لك، و الله يحكم على ما غاب عنك، فاستر العوره ما استطعت يستر الله منك ما تحب ستره من رعيتك. [ نهج البلاغه- فيض- ص 997. ]

ترجمه:

دورترين و مبغوضترين مردم در نزد تو كسى باشد كه بيشتر در صدد پيدا كردن و ابراز عيبهاى مردم است زيرا در مردم عيبهائى است كه شايسته ترين انسانها براى پوشاندن آنها زمامدار است پس از آنچه كه پوشيده است پرده درى مكن زيرا وظيفه تو فقط پاكسازى نسبت به آنچه كه براى تو آشكار گرديده است مى باشد و نسبت به آنچه كه بر تو مخفى و پنهان گرديده خداوند متعال خود مى داند و بندگانش. بنابراين تا بتوانى عيبها و اسرار ديگران را پرده پوشى كن و مخفى بدار تا خداوند سبحان مخفى بدارد و بپوشاند بر رعيت تو آنچه را كه مى خواهى بر آنها پوشيده باشد از اسرار و عيبهاى تو.

نكات قابل توجه:

انسان و عيبهاى او

فان فى الناس عيوبا

از آنجائى كه انسان يك موجود ممكن و محتاج است و نيازمند به غير مى باشد و از طرف ديگر اسير نفس و تك تازيهاى او است خواه ناخواه گرفتار بعضى از عيبهاى ناپسند در نظر عقل مى گردد.

لذا همواره داراى نقص و عيب است و هيچ انسانى نمى تواند خود را از عيب و نقص مبرا بداند بلكه چنانچه انسانى اين خيال را بكند "يعنى خود را از عيب مبرا بداند" همين تفكر و تخيل نقص او است تنها موجود بى عيب و نقص، ذات اقدس الهى است كه كمال مطلق است و در آنجا نياز و احتياج و امكان راه ندارد. لذا نبايد انتظار داشت كه انسانها در جامعه بدون عيب باشند و همه وارسته و فرشته وار زيست و زندگى كنند بالاخره شيطان بكار خود مشغول است و بر انسانها است كه سعى كنند خود را دستخوش فريبهاى او قرار ندهند و اما انتظار اينكه انسانها و يا مدير و مسئول هيچگونه عيبى نداشته باشد انتظار بى جا و بى مورد است.

طبيعت انسانها نسبت به يكديگر

و ليكن ابعد رعيتك منك، و اشناهم عندك، اطلبهم لمعائب الناس

بر اساس اينكه طبيعت انسان جاه طلبى و خودكامگى و تعالى طلبى است ناخداگاه درصدد عيب جوئى از ديگران برمى آيد و نوعا سعى مى كند به عيبهاى ديگران دست يابد و احيانا آنها را بر ملا و افشا سازد و يا سعايت كند و يا به رخ طرف كشد و ليكن اين صفت يكى از بدترين صفات پليد و ناپسند بشر است كه تك تك افراد موظف هستند از اين گونه خصلتها پرهيز كنند و خود را از اين گروه جدا و مبرا بدانند.

در هر صورت مولاى متقيان "ع" جناب مالك "ره" را از نزديك شدن به اين گونه افراد با تاكيد زياد برحذر مى دارد و نه تنها نزديك شدن بلكه سفارش مى فرمايد دورترين و مبغوض ترين مردم نزد او اين طائفه باشند و كمترين راه و روزنه اى را براى آنان باز مگذارد كه آنها نسبت به عيب جوئى براى مردم فعاليت كنند.

وظيفه زمامدار نسبت به فساد موجود در جامعه

الوالى احق من سترها، فلا تكشفن عما غاب عنك منها، فانما عليك تطهير ما ظهر لك، و الله يحكم على ما غاب عنك، فاستر العوره ما استطعت يستر الله منك ما تحب ستره من رعيتك.

امام عليه السلام در اين فراز يكى از وظائف زمامدار و حكمران را حفظ اسرار مردم و جامعه دانسته است و وى را منع فرموده از پرده درى و كشف آنچه پنهان و مخفى است زيرا خداوند تبارك و تعالى ستارالعيوب است و شايسته ترين افراد به اين صفت بزرگ همان زمامدار و حكمران است [نقل شده است مرحوم خان مروى كه بانى مدرسه علميه مروى در تهران مى باشد و موقوفات زيادى نيز براى آن مدرسه وقف كرده است هنگامى كه عازم كلنگ زدن براى آن مدرسه بود تمام علماء مهذب و عاليرتبه تهران را در مراسم كلنگ زنى دعوت نموده و درخواست كرد هر يك از حاضرين كه نماز نيمه شب او ترك نشده است كلنگ مدرسه را بزند هيچيك از علماء از جا حركت نكردند "البته ممكن است در ميان آنان چنين شخصيتى بوده وليكن نخواسته است خود را با اين عمل معرفى كند" شخص مرحوم خان مروى از جاى حركت نمود و كلنگ را بدست گرفت و گفت خدا تو خود مى دانى كه از اول بلوغ تا به حال يكشب نماز نيمه شب من ترك نشده است و كلنگ مدرسه را به زمين زد.

پس از تكميل ساختمان مدرسه نظر بسيار دقيقى در گزينش طلبه ها و افراد محصل آن مدرسه داشت و نسبت به طلبه هاى آن مدرسه شرايط زيادى را منظور كرده بود روزى از روزها به وى خبر دادند كه چه نشسته اى و حال آنكه فلان طلبه در اطاقش مشروب آورده و استفاده مى كند و محل آن هم پشت فلان كتابها است خيلى نگران شد ولى عكس العمل از خود نشان نداد. و طبق معمول هر هفته يك روز از حجره هاى بعضى از طلبه ها بازديد مى كرد. در روز معين در ضمن بازديد از حجره ها به حجره آن طلبه و محصل گزارش شده مى رود پس از تفقد و احوال پرسى يكى از كتابهاى در ''رف'' را مى خواهد و پس از آن كتاب ديگر و پس از آن كتاب ديگر و همچنين تا بالاخره از كتابى كه پشت آن طبق آدرس مشروبات الكلى بوده سئوال مى كند و صاحب حجره متوجه نظر خان مروى مى گردد و در پاسخ مى گويد نام اين كتاب ستارالعيوب است مرحوم خان مروى متوجه اشاره و خواسته آن طلبه محصل مى گردد "يعنى آبروى مرا حفظ كن و عيب مرا بپوشان" و از جا حركت مى كند و مى گويد التماس دعا پس از خروج از حجره افرادى كه منتظر عكس العمل شديد خان مروى بودند از وى سئوال مى كنند چه شد؟ با تغير به آنها مى گويد برويد كنار به شما ارتباطى ندارد و خوشبختانه آن طلبه هم بر اثر رفتار بزرگوارانه مرحوم خان مروى توبه و ترك مى كند. پس از فوت خان مروى وى را در عالم رويا و خواب مى بينند از احوال وى جويا مى گردند در پاسخ مى گويد على رغم تمام اعمال خير من هيچيك از كارهاى من از من دستگيرى نكرد بجز آن عيب پوشى كه از آن طلبه نمودم به عنوان ''ستارالعيوبى'' و خداوند به پاس آن عمل در اين عالم بهترين پاداش را به من مرحمت فرموده است.]

بنابراين وى موظف است سعى كند آنچه كه در پنهانى انجام مى گيرد مبادا آنرا آشكار كند و نسبت به مفاسدى كه در جامعه مطرح و آشكار است موظف به جلوگيرى و مانع شدن از انتشار فحشاء و منكرات و رواج يافتن مفاسد است تا اينكه مردم نسبت به ارتكاب معصيت جرى نگردند و اما نسبت به امور پنهان و مخفى مسئوليت ندارد و خدا مى داند و بندگانش لذا امام عليه السلام مى فرمايد سعى كن تا بتوانى آبروى افراد را حفظ كن و آبروريزى مكن كه با اين رفتار خداوند متعال آبرو و اسرار زمامدار را "كه نمى خواهد در نزد رعيت فاش گردد" حفظ خواهد نمود.

عفو و بخشش

امام عليه السلام نسبت به رفتار سازمانى يك مدير و مسئول در چهار فراز از فرمان تاريخى خود به جناب مالك "ره" اشاره مى فرمايد:

فراز اول:

و اشعر قلبك الرحمه للرعيه، و المحبه لهم، و اللطف بهم، و لا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم، فانهم صنفان: اما اخ لك فى الدين، و اما نظير لك فى الخلق. يفرط منهم الزلل، و تعرض لهم العلل، و يوتى على ايديهم فى العمد و الخطا. فاعطهم من عفوك و صفحك مثل الذى تحب ان يعطيك الله من عفوه و صفحه، فانك فوقهم، و والى الامر عليك فوقك، و الله فوق من ولاك! و قد استكفاك امرهم، و ابتلاك بهم.

و لا تنصبن نفسك لحرب الله فانه لا يدلك بنقمته، و لا غنى بك عن عفوه و رحمته. و لا تندمن على عفو، و لا تبجحن بعقوبه. و لا تسرعن الى بادره وجدت منها مندوحه، و لا تقولن: انى مومر آمر فاطاع، فان ذلك ادغال فى القلب و منهكه للدين، و تقرب من الغير. [ نهج البلاغه- فيض- ص 993. ]

ترجمه:

رحمت و محبت و لطف بر مردم و جامعه را ايده قلبى خود قرار ده و براى آنان درنده خونخوار مباش كه خوردن آنان را غنيمت شمارى زيرا مردم بر دو صنف هستند: يا برادر دينى تو و يا نظير و مشابه تو در خلقت "همنوع و بشر دو پا" كه لغزشها از آنان سر مى زند و خطاها و اشتباهات بر آنان روى مى آورد و از روى عمد يا خطا دچار تجاوز مى گردند. و آنطورى كه خود انتظار چشم پوشى و بخشش از خدا دارى مردم را نيز همانگونه از عفو و بخشش خود بهره مند ساز، زيرا مقام تو بالاتر از آنان است و مقام زمامدار تو بالاتر از تو و خداوند متعال فوق زمامدار تو است و خداوند منان از تو كفايت امور مردم را خواسته است و تو را به وسيله آنان به آزمايش درآورده است.

مالكا هرگز خود را براى محاربه با خدا روياروى مساز زيرا تو تاب انتقام او را ندارى و از عفو و رحمت او بى نياز نيستى و از هر عفوى كه كرده اى هرگز پشيمان مباش و به هر كيفرى كه كرده اى هرگز مباهات مكن و تا زمانى كه راهى براى گريز داشته باشى به غضب و پرخاش مشتاب و هرگز مگو من به مقام فرماندهى نصب شده ام فرمان مى دهم بايد اطاعت شوم زيرا اين تلقين نابكارانه قلب را فاسد مى كند و عامل سستى و تزلزل در دين است و نزديك شدن به دگرگونيها است.

فراز دوم:

اطلق عن الناس عقده كل حقد، و اقطع عنك سبب كل وتر، و تغاب عن كل ما لا يضح لك. و لا تعجلن الى تصديق ساع، [ در ترجمه فيض الاسلام و ترجمه علامه استاد جعفرى ''ساعى'' را به سخن چين ترجمه نموده اند و حال آنكه سخن چين در زبان عرب ''نمام'' گفته مى شود و ''ساعى'' كسى است كه سم پاشى مى كند و مطالب دروغ را اشاعه مى دهد. ] ، فان الساعى غاش، و ان تشبه بالناصحين [ نهج البلاغه 998 -997. ]

ترجمه:

دل را از كينه مردم آزاد كن "كينه آنها را در دل راه مده" و عامل هرگونه عداوت را از خود قطع و دور ساز و از هر چيزى كه براى تو واضح نيست چشم پوشى كن و در تصديق و باور داشتن گفته هاى انسان بدگو و سم پاش شتاب منما زيرا افراد سم پاش خيانتكار و فريب دهنده مى باشند هر چند خود را به صورت پنددهندگان درآورند.

فراز سوم:

و اياك و المن على رعيتك باحسانك، او التزيد فيما كان من فعلك، او ان تعدهم فتتبع موعدك بخلفك، فان المن يبطل الاحسان، و التزيد يذهب بنور الحق، و الخلف يوجب المقت عند الله و الناس. قال الله تعالى: ''كبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون''. [ نهج البلاغه- فيض- ص 1031. ]

ترجمه:

پرهيز كن از منت گزاردن بر ملت و رعيت خود بر اثر احسانى كه به آنان كرده اى و از زياد شمردن كارى كه در حق آنان انجام داده اى و از تخلف نمودن نسبت به وعده هائى كه داده اى زيرا منت گذاردن، احسان را باطل مى كند. و زياد پنداشتن كارى كه به سود جامعه انجام گرفته است نور حق را در انسان از بين مى برد. و تخلف از وعده موجب خشم خدا و مردم مى گردد. خداوند متعال فرموده است گفتار بدون عمل از اسباب برافروختن خشم شديد پروردگار است.

فراز چهارم:

و اعلم انه ليس شى ء بادعى الى حسن ظن راع برعيته من احسانه اليهم، و تخفيفه الموونات عليهم، و ترك استكراهه اياهم على ما ليس له قبلهم. فليكن منك فى ذلك امر يجتمع لك به حسن الظن برعيتك، فان حسن الظن يقطع عنك نصبا طويلا. و ان احق من حسن ظنك به لمن حسن بلاوك عنده، و ان احق من ساء ظنك به لمن ساء بلاوك عنده. [ نهج البلاغه- فيض- ص 1001 -1000. ]

ترجمه:

و بدان هيچ عاملى براى خوش گمانى زمامدار درباره رعيت و ملتش موثرتر و قويتر از احسان و نيكى وى به رعيت و سبك كردن مشقتها از دوش آنان و تحميل نكردن تكليفى كه متوجه آنان نيست نمى باشد پس در اين موضوع اقدامات و فعاليت تو بايد طورى باشد كه خوش گمانى به مردم و جامعه براى تو فراهم آيد زيرا خوش گمانى مشقت و رنجهاى دامنه دار را از تو مى زدايد و شايسته ترين شخص براى خوش گمانى تو نسبت به او كسى است كه از عهده آزمايش تو به خوبى برآمده باشد و مستحق ترين شخص براى بدگمانى تو كسى است كه آزمايش تو براى او سنگين و دشوار و سخت بوده است.

نكات قابل توجه:

انسان و لغزش

يفرط منهم الزلل، و تعرض لهم العلل، و يوتى على ايديهم فى العمد و الخطا [ از فراز اول. ]

اصولا انسان از آنجائى كه معصوم نيست و گرفتار وسوسهاى شيطانى است قهرا در پيش آمدهاى زندگى لغزشها و اشتباهات بزرگ و كوچك و عمد و خطا گريبانگير وى مى باشد، لذا زمامدار نمى تواند انتظار عدم لغزش و گناه از ملت داشته باشد و يا مسئول و مدير متوقع سلامت صد در صد پرسنل و افراد تحت امر خود باشد بلكه برعكس به اين معنى كه چون انسان از شر شيطان در امان نيست بايد مسئول و مدير و زمامدار آماده ظهور مشكلات و گرفتاريها و لغزشهاى ملت باشد، پس انتظار سلامت صد در صد جامعه يك انتظار بى جا و بى مورد است.

چگونگى برخورد با ملت و زيردست

و اشعر قلبك الرحمه للرعيه، و المحبه لهم، و اللطف بهم، و لا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم، فانهم صنفان: اما اخ لك فى الدين، و اما نظير لك فى الخلق. فاعطهم من عفوك و صفحك مثل الذى تحب ان يعطيك الله من عفوه و صفحه [ از فراز اول. ] يكى از سياستهاى بسيار چشمگير و جالب اسلام مساله جذب و كيفيت برخورد با ملت و كارگزاران است امام عليه السلام در اين فراز از پيام خود تاكيد شديد بر اتخاذ روش محبت و مهربانى و برخوردهاى صميمانه مى نمايد و ملاطفت با مردم را از روشهاى مهم زمامدارى و مسئوليت پذيرى مى شمارد و بالعكس مسئولين را هشدار و مديران را از روشهاى تند و بدخوئى و حالتهاى درندگى و سبعيت برحذر مى دارد.

جامعه و ملت از دو حالت خارج نخواهد بود:

1- همكيشان و برادران حزب اللهى زمامدار و مسئول و مدير.

2- انسان دو پا و همنوع او و در هر صورت اخلاق اسلامى اقتضاء دارد كه برخورد زمامدار و مسئول و مدير با ملت و رعيت و افراد جامعه برخورد خداپسندانه و انسان دوست باشد و آن طورى كه انتظار دارد ديگران با وى رفتار نيك داشته باشند و هنگام صدور اشتباه و بروز گناه خداوند سايه ابر رحمت را بر سر او افكند لازم است او هم با ملت و مردم خطاكار، نيز همانطور برخورد نمايد و به عنوان يك انتقامجو و گرگ درنده با آنان برخورد ننمايد.