لازم است سعى شود آن را خود انجام دهد و به عهده ديگرى وامگذارد.
حدوث تغييرات با گذشت زمان
فان لكل يوم ما فيه.
اصولا بر اثر گذشت زمان و فرارسيدن شب و روز تغييرات و تحولات در زندگى و مسائل اجتماعى به وجود مى آيد و وضعيت امروز با روز گذشته تفاوت خواهد نمود، همچنانكه وضعيت فردا با امروز نيز همشكل و همانند نخواهد ماند، لذا بر اثر اين تغييرات، فعاليتهاى انسان نيز تغيير خواهد كرد و چون لازم است فعاليتها بر اساس پيش آمدها و نياز انجام پذيرد، لذا هر روز و زمانى يكنوع كار و فعاليت را مى طلبد.
''كل يوم هو فى شان'' [ سوره الرحمن- آيه 29. ]
و امام عليه السلام نيز مى فرمايد: ''لكل يوم ما فيه''
پرهيز از تاخير كار روز به فردا
و امض لكل يوم عمله
همانطور كه در نكته دوم گفته شد براى هر روز كارى است غير از كار روز گذشته و آينده و شرايط روز آينده با گذشته تغيير خواهد نمود لازم است انسان سعى كند كار هر روز را در همان روز انجام و به فردا واگذار ننمايد چه بسا شرايط فردا به نحوى تغيير كند كه نتواند كار عقب افتاده را به هيچ وجه انجام دهد، لذا امام عليه السلام مى فرمايد حتما كار هر روز را در همان روز انجام ده و به تاخير ميانداز.
دادگرى و عدالت
اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه الصلاه و السلام در سه فراز از فرمان تاريخى خود جناب مالك "ره" را به مساله دادگرى و عدالت كه نقش اساسى در حكومت و نظام داد فرامى خواند.
فراز اول:
انصف الله و انصف الناس من نفسك، و من خاصه اهلك، و من لك فيه هوى من رعيتك، فانك الا تفعل تظلم! و من ظلم عباد الله كان الله خصمه دون عباده، و من خاصمه الله ادحض حجته، و كان لله حربا حتى ينزع او يتوب. و ليس شى ء ادعى الى تغيير نعمه الله و تعجيل نقمته من اقامه على ظلم، فان الله سميع دعوه المضطهدين، و هو للظالمين بالمرصاد.
و ليكن احب الامور اليك اوسطها فى الحق، و اعمها فى العدل، و اجمعها لرضى الرعيه، فان سخط العامه يجحف برضى الخاصه، و ان سخط الخاصه يغتفر مع رضى العامه.
و ليس احد من الرعيه اثقل على الوالى موونه فى الرخاء، و اقل معونه له فى البلاء، و اكره للانصاف، و اسال بالالحاف، و اقل شكرا عند الاعطاء، و ابطا عذرا عند المنع، و اضعف صبرا عند ملمات الدهر من اهل الخاصه.
و انما عماد الدين، و جماع المسلمين، و العده للاعداء، العامه من الامه، فليكن صغوك لهم، و ميلك معهم. [ نهج البلاغه- فيض- ص 996 -995. ]
ترجمه:
مالكا انصاف را بين خدا و مردم از يك سو و خود و نزديكانت و هر كس كه هواى او را در سر دارى از سوى ديگر مراعات كن و چنانچه مراعات نكنى ستم ورزيده اى و هر كس به بندگان خدا ستم روا دارد خداوند "علاوه بر بندگانش" دشمن او خواهد بود و هر كس كه خدا با او خصومت و دشمنى كند برهان و دليلش را باطل و مردود و پايمال مى نمايد و چنين شخصى در حال جنگ و ستيز با خدا است تا زمانى كه از ستمكارى منصرف گردد و توبه نمايد و هيچ چيز همانند حركت بر مبناى ظلم و ستم در دگرگونى نعمتهاى الهى و سرعت برانگيختن خشم و انتقام او موثر نيست. زيرا خداوند دعاى ستمديدگان را شنوا و در كمين ستمكاران است.مالكا بهترين امور در نزد تو بايد متوسطترين آنها در حق "ميانه روى در حق" و فراگيرترين آنها در عدالت و جامع ترين آنها در رضايت مردم باشد زيرا خشم عموم رضايت و خشنودى خواص و چند تن را پايمال مى نمايد و خشم چند تن در برابر خشنودى همگان بخشوده مى شود و اهميت ندارد. و هيچ كس بر حكمران هنگام رفاه و آسائى گرانبارتر، و هنگام گرفتارى كم يارى كننده تر و در انصاف و برابرى ناراضى تر، و در خواهش پراصرارتر و موقع بخشش كم سپاس تر و در هنگام رد خواسته سخت عذر پذيرتر و در پيش آمد سختيهاى روزگار در شكيبائى سست تر از خواص نيست، و همانا ستون دين و تشكل جمعى مسلمانان و وسيله دفع دشمنان همان سياهه مردم و هيئت دسته جمعى آنان و عموم ملت و رعيت است بنابراين گوش تو بايد شنواى سخنان اين مردم و تمايل تو به سوى آنان باشد.
فراز دوم:
و ان افضل قره عين الولاه استقامه العدل فى البلاد [ نهج البلاغه- فيض- ص 1006. ]
ترجمه:
و نيكوترين چيزى كه حكمرانان را خشنود مى دارد برپا داشتن عدل و دادگرى در شهرها است.فراز سوم:
و الزم الحق من لزمه من القريب و البعيد، و كن فى ذلك صابرا محتسبا، واقعا ذلك من قرابتك و خاصتك حيث وقع، و ابتغ عاقبته بما يثقل عليك منه، فان مغبه ذلك محموده. [ نهج البلاغه- فيض- ص 1026. ]
ترجمه:
حق را براى هر كس كه شايسته است از نزديكان و بيگانگان اجرا كن و در انجام اين تكليف بردبار و شكيبا باش "و طرف معامله را خداى خود قرار ده" گرچه اجراى حق درباره خويشان و خواص طبق ميل قرار نگيرد و تو عاقبت احقاق حقى را گرچه سنگين است در نظر بگير زيرا نتيجه و پايان آن پسنديده است.نكات قابل توجه:
ضرورت انصاف
انصف الله و انصف الناس من نفسك، و من خاصه اهلك، و من لك فيه هوى من رعيتك، فانك الا تفعل تظلم [ از فراز اول. ]
از مسائلى كه تاثير بسيار زياد و بسزائى در سلامت جامعه دارد مساله انصاف بكار گرفتن در ميان افراد جامعه و ملت و نزديكان و بيگانگان است زيرا مردم بر بسيارى از دشواريهاى زندگى و ناملايمات و فشارهاى اقتصادى و غيرذلك صبر و تحمل مى كنند و ليكن تبعيض و گروهگرائى و بى انصافى و خلاف عدالت را به هيچ وجه نمى پذيرند و
تحمل نمى كنند و لذا امام عليه السلام در اين فراز از پيام گهربار خود به جناب مالك "ره" توصيه مى فرمايد انصاف را ميان خدا و بندگان خدا از يك طرف و خود و بستگان و خويشان و دوستان و كسانى كه به آنان نظر و تمايل دارى از طرف ديگر منظور بدار بدين معنى كه بين مردم و بستگانت فرق مگذار، بين مردم و خويشاوندانت تفاوت قائل مشو. بين مردم و دوستان، رفتار تبعيضى نداشته باش، بين مردم و كسانى كه هواى آنان را در سردارى مغايرت ايجاد مكن. هر چه براى خود مى خواهى براى ديگران نيز طالب باش، و از هر چه براى خود دورى مى كنى براى ديگران نيز مپسند چنانچه اين روش را عمل كنى خدا و خلق خدا از تو راضى خواهند بود و اگر برخلاف اين روش عمل بنمائى ظلم و ستم نموده اى. امام عليه السلام ظلم و ستم را به طرفى نسبت نداده است و شايد مراد مطلق بوده يعنى در واقع هم به خود ظلم و ستم روا داشته و هم به جامعه و مردم ستم كرده است و اين يك واقعيتى است كه قابل انكار نخواهد بود زيرا ضرر و نتيجه ظلم به ديگران، بالاخره به خود انسان بازگشت دارد.
آثار ستم به بندگان خدا
و من ظلم عباد الله كان الله خصمه دون عباده، و من خاصمه الله ادحض حجته، و كان لله حربا حتى ينزع او يتوب و ليس شى ء ادعى الى تغيير نغمه الله و تعجيل نقمته من اقامه على ظلم، فان الله سميع دعوه المضطهدين، و هو للظالمين بالمرصاد. [ از فراز اول. ]
علاوه بر آثار معنوى ظلم و ستم به بندگان خدا و جامعه كه مستلزم تاريكى دل و بسته شدن تمام درها و دريچه هاى نور بر قلب انسان و منقطع شدن رحمتهاى الهى از سرزمين آن و علاوه بر حكم عقلى و شرعى كه قبح و حرمت را به خود اختصاص داده، لذا ظالمين و ستمگران از آتش و دوزخ رهائى ندارند و علاوه بر اينكه بندگان خدا دشمن ظالم خواهند بود آثار وضعى زيادى در عالم ملك دارد و حق تعالى به پشتيبانى از بندگان مظلومش با ظالم دشمنى مى ورزد كه هيچ قدرتى نمى تواند در برابر قدرت او عرض
اندام نمايد و لذا مى فرمايد:
''و من خاصمه الله ادحض حجته'' و در نهايت ظالم- و لو پس از گذشت زمانى سرنگون خواهد گرديد ''مع الكفر يدوم و مع الظلم لا يدوم'' كه قويترين عامل جهت تغيير اوضاع و احوال و سلب نعمتهاى الهى و جايگزينى نعمتها و سختيها و فشارها همان ظلم و ستم به بندگان خدا است. و از مواردى كه دعا مورد استجابت قرار مى گيرد دعاى مظلوم است، لذا امام عليه السلام مى فرمايد:
''فان الله سميع دعوه المضطهدين، و هو للظالمين بالمرصاد''
معيار و ملاك عدالت
و ليكن احب الامور اليك اوسطها فى الحق، و اعمها فى العدل، و اجمعها لرضى الرعيه، فان سخط العامه يجحف برضى الخاصه، و ان سخط الخاصه يغتفر مع رضى العامه. [ از فراز اول. ]
امام عليه السلام در اين فراز از پيام خود ارزش را به جلب رضايت عموم و سياهه ملت و گسترش عدالت داده است و اينكه ملاك در محبوبيت، ميانه روى در حق است و بس و زمامدار بايستى توجه داشته باشد آنچه كه رضايت عموم را سبب مى گردد مقدم است بر آنچه كه رضايت خواص و بستگان را در بر مى گيرد زيرا رضايت خواص در صورت خشم و غضب ملت ناچيز است و بكار نمى آيد و نمى تواند مدافع از كيان زمامدار باشد به خلاف رضايت عموم و ملت و چنانچه در اين صورت خشم و غضب خواص عارض گردد به جائى صدمه نمى زند و توانائى كارى را ندارد چه آنكه غضب خواص در برابر رضايت ملت و عموم ناچيز است. پس ملاك بدست آوردن رضايت مردم و عموم ملت است نه رضايت خواص و بستگان و آن زمانى زمامدار عدالت را پياده نموده و گسترش داده است كه عامه مردم از او راضى باشند چه خواص راضى باشند يا نه.
نقش اطرافيان مسئولان نسبت به دولت
و ليس احد من الرعيه اثقل على الوالى موونه فى الرخاء، و اقل معونه له فى البلاء، و اكره للانصاف، و اسال بالالحاف، و اقل شكرا عند الاعطاء، و ابطا عذرا عند المنع، و اضعف صبرا عند ملمات الدهر من اهل الخاصه. [ از فراز اول. ]
امام عليه السلام در اين قطعه از پيام تاريخى خود به هفت نكته منفى كه در خواص و اطرافيان مسئولين وجود دارد اشاره مى فرمايد كه هر يك از نكات غير از بار و سنگينى و ايجاد زحمت و ناراحتى نسبت به نظام و مسئولين ندارد:
1- در زمان رفاه و خوشى در خواستهاى سنگين و زياد و ارزبرى فوق العاده را دارند.
2- در زمان گرفتارى و مشكلات كمترين كمك را نمى كنند.
3- هنگامى كه از آنان مراعات انصاف را بطلبند با كراهت و ترش روئى روبرو مى شوند.
4- در هر موردى نسبت به خواستهاى خود اصرار زياد و بيش از حد مى نمايند.
5- هنگامى كه به آنان عطا و بخششى مى شود تشكر و قدردانى نمى كنند و يا بسيار ضعيف است.
6- هنگامى كه مانعى از توزيع و تقسيمى باشد نسبت به پذيرش عذر و موانع بسيار ديرپذير هستند.
7- در برابر پيش آمدهاى روزگار بى تحمل و كم صبر و از خود شكيبائى نشان نمى دهند.
بنابراين مديران و مسئولان محترم دلسوز براى نظام خود لازم است توجه داشته باشند كه تا چه اندازه به اطرافيان خود نزديك شوند و با چه بهائى با آنان برخورد نمايند و تا چه اندازه براى آنان مقام و منزلت قائل باشند.
نقش ملت نسبت به دولت
و انما عماد الدين، و جماع المسلمين، و العده للاعداء، العامه من الامه، فليكن صغوك لهم، و ميلك معهم. [ از فراز اول. ]
اين سياهه عموم ملت است كه نظام را برپا نگه مى دارد نه فقط نظام كه اساس و پايه دين را حفظ مى نمايد، و چنانچه نظامى از صراط مستقيم منحرف گردد ملت حركت مى كند و سرانجام به انقلاب منتهى مى گردد و هيچ قدرتى نمى تواند در برابر قدرت ملت استقامت كند و هيچ نظامى بدون همكارى ملت و موافقت او برپا و پابرجا نمى ماند و تنها نيروى جامعه كه به وسيله او مى توان دشمنان را دفع يا قلع و قمع نمود فقط نيروى ملت و مردم قهرمان مسلمان است، لذا امام عليه السلام در دستور خود به جناب مالك "ره" سفارش اكيد مى فرمايد:
همواره گوش شنوا را به سوى سخنان مردم بازدار و فراده و هوا و دل و ميلت به سوى آنان باشد.
بهترين موجبات خوشنودى زمامداران
و ان افضل قره عين الولاه استقامه العدل فى البلاد [ از فراز دوم. ]
قويترين عامل خوشوقتى و خوشنودى زمامدار آن است كه عدالت و روش عادلانه در جامعه و منطقه حكمرانى خود مشاهده و لمس نمايد كه هم از نظر وجدان آسوده و هم از نظر عمل به تكليف و وظيفه الهى خاطر جمع و هم از نظر انتقاد و اشكالات مردم در امان خواهد بود و لذا شب را با آسايش سپرى مى كند به خلاف آنكه اگر عدل را مشاهده نكند و ببيند كه مردم جامعه او در ستم و ظلم و شكنجه زندگى مى نمايند چنانچه داراى وجدانى بيدار باشد ناراحت خواهد گرديد و اگر خداپرست باشد از عذاب الهى و پاسخگوئى خاطر جمع نخواهد بود و همواره مضطرب و نسبت به دوام
حكومت خود هميشه نگران و منتظر حركت و قيام ملت و مردم است و شب هنگام خواب راحتى نخواهد داشت.
عدم تبعيض بين نزديكان و بيگانگان
و الزم الحق من لزمه من القريب و البعيد [ از فراز سوم. ]
از مسائلى كه مردم نسبت به آن حساسيت فراوانى دارند مساله تبعيض بين افراد است و زيانى كه از تبعيض بر نظام وارد مى شود جبران پذير نيست چه بسا مردم و ملت تحمل فشارها و مشكلات و نابسامانيهاى فراوانى را داشته باشند و ليكن در برابر تبعيضها منفجر و بى طاقت مى گردند، لذا امام عليه السلام تاكيد مى فرمايد حقى را كه لازم است از افراد بگيرى و دريافت نمائى و احقاق حق كنى در اين روش و رفتار فرقى بين نزديكان و بيگانگان مگذار و همه را به يك چشم بنگر و در احقاق حق بايد تمام مردم نزد تو مساوى باشند.
نهراسيدن از اجراء حق
و كن فى ذلك صابرا محتسبا، واقعا ذلك من قرابتك و خاصتك حيث وقع، و ابتغ عاقبته بما يثقل عليك منه، فان مغبه ذلك محموده. [ از فراز سوم. ]
امام عليه السلام در رابطه با اجراء حق و عدالت به جناب مالك "ره" سفارش مى فرمايد كه بى باك و شجاعانه اقدام نمايد و از هيچ پيش آمدى نهراسد و در برابر مشكلاتى كه بر اثر آن اقدام به وجود خواهد آمد با صبر و تحمل و شكيبائى استقامت كند به هر جا و هر چيز كه منتهى شد بشود و چنانچه بر بستگان و نزديكان هم صدمه اى وارد گرديد مانعى ندارد بلا و مرگ هميشه براى همسايه خوب نيست و اگر قرار است بلا نازل شود بايد همه با هم يكسان و يكنواخت باشند و تر و خشك با هم بسوزند. و جهت
نجات مسئول از اين نگرانى امام عليه السلام توجه وى را به عاقبت نيك اين كار معطوف مى دارد چنانچه اين روش براى تو سنگين و دشوار است بدان كه عاقبت بسيار نيكى براى تو خواهد داشت و تو در انتظار ختام مسك و پايان نيك باش.
جلب اعتماد
و ان ظنت الرعيه بك حيفا فاصحر لهم بعذرك، و اعدل عنك ظنونهم باصحارك، فان فى ذلك رياضه منك لنفسك، و رفقا برعيتك، و اعذارا تبلغ به حاجتك من تقويمهم على الحق. [ نهج البلاغه فيض ص 1026. ]
ترجمه:
و چنانچه ملت ترا به تعدى و ستمگرى متهم كرد و درباره تو بدگمان شد عذر خود را براى آنان آشكار كن و توضيح ده و با آن توضيح بدگمانى هاى آنان را از خود برگردان زيرا در اين اعتذار و توضيح و رفع سوء تفاهم رياضتى است براى نفس خود و دلجوئى و مدارائى است براى رعيت و ملت خود و پوزشى است كه در پا برجا ساختن آنان در مسير حق به خواسته خود نائل مى گردى.نكات قابل توجه:
قضاوتهاى مردم درباره مسئولان
و ان ظنت الرعيه بك حيفا
يكى از طبيعتهاى انسان شتابزده قضاوت سريع يك طرفه است نسبت به ديگران و