صداقت
و الصق باهل........ و الصدق [ از فراز سوم. ]
صداقت و درستى در انسان از بهترين عوامل موفقيت در كار و حافظ آبرو و برآورنده ى وجاهت اجتماعى است. چنانچه آدمى در محيط كار و صحنه هاى اجتماعى از صداقت لازم برخوردار باشد موفقيت او حتمى است و در غير اين صورت حتى اگر فرضا هم در ابتداى كار و با اغفال ديگران رسوا نگردد اما سرانجام روزى با دريده شدن و به يك سو رفتن پرده ها، رازش آشكار خواهد شد. كه يك نفر را براى هميشه و چند نفر را براى چند وقت مى توان فريفت، اما همگان را براى هميشه، هيهات... و به جزء صداقت روش ديگرى نمى تواند ضامن موفقيت باشد و اين است كه امام عليه السلام نيز مالك "ره" را به تماس تنگاتنگ با اهل صدق مخصوصا در مسئوليتهاى سنگين سفارش مى فرمايد.
پاكدامنى و پاكدستى
و انقاهم جيبا [ از فراز اول. ]
كارگزار نظام مخصوصا در پستهاى كليدى بايد دست و دل و دامنى پاك داشته و از مقام و مسئوليت خود سوء استفاده نكند. زيرا مسئول مشاغل كليدى يك نظام كه خود پاسدار مال و ناموس مردم است اگر خود پاك چشم و پاك دست نباشد چگونه مى تواند از فرودستان خويش انتظار آنرا داشته باشد.
سعه صدر
و افضلهم حلما، ممن يبطى ء عن الغضب [ از فراز اول. ]
مسئول عالى رتبه ى يك نظام بايد آن چنان بردبار و بافضيلت باشد كه به هنگام
عروض غضب، با تسلط بر اعصاب خود بتواند از ظهور خشم در چهره و بروز عواقب آن در عمل جلوگيرى كند در غير اين صورت از آنجا كه آدمى عمدتا با ناملايمات روبرو است بدون فروبردن خشم هميشه ناراحت و در كارهاى خود ناموفق خواهد بود .
اصالت خانوادگى
ثم الصق بذوى الاحساب [ از فراز اول. ]
اصولا چنانچه كارگزاران "به ويژه در مسئوليتهاى بالا" از خانواده هاى اصيل و ريشه دار باشند به لحاظ اهميتى كه به آبروى ديرپايشان مى دهند اين اجازه را به خود نخواهند داد كه مستى، نردبان مقامهاى زودگذر، او را چنان به خود مشغول دارد كه آبرو و حيثيت خانوادگى خود را از ياد برده و مرتكب سوء استفاده شوند زيرا فقط آبروى خود را در خطر نمى بيند كه صرفا از آن پاسدارى كند بلكه حفظ آبروى خانواده را نيز مدنظر قرار داده و بر عهده خود مى داند، لذا اينگونه افراد از ارتكاب تخلفات به مراتب دورترند تا كسانى كه از آبروى خانوادگى برخوردار نباشند.
دودمان صالح
ثم الصق ب...... اهل البيوتات الصالحه [ از فراز اول. ]
امام عليه السلام علاوه بر شرط ريشه دار بودن معاون، صلاحيت دودمان وى را هم مدنظر دارد زيرا فرزندان اين چنين افراد قهرا بر اثر تربيت صحيح به راه صلاح و سداد هدايت مى گردند و بالعكس در خانواده هاى غير سالم فرزندان ناصالح به بار خواهد آمد كه قهرا بايستى از آنها پرهيز نمود همچنانكه از پيامبر اكرم "ص" نقل شده است كه فرمود:
اياك و خضراء الدمن فقيل، يا رسول الله و ما خضراء الدمن؟ فقال: المراه الحسناء فى منبت السوء'' [ وسائل الشيعه ج 14 ص 19 رسول اكرم "ص" فرمود: ''بپرهيز از سبزه هاى "چمن زارها" گنديده عرض شد يا رسول الله سبزه هاى گنديده چيست؟ فرمود زن زيبا در خانواده هاى بد''. ]
حسن سابقه
ثم الصق بذوى... السوابق الحسنه [ از فراز اول. ]
حسن پيشينه در كارگزار مخصوصا در احراز مقامات منيع و پستهاى كليدى از مسائل بسيار مهم و ضرورى است كه اگر قبلا به كارى اشتغال داشته است "لازم است چنين هم باشد زيرا مساله تجربه از اهميت ويژه اى برخوردار است" بايستى به اين سوابق عميقا نظر دوخت. آنچه كه امروزه نيز در نظامهاى مختلف جهانى يكى از شرايط استخدام به شمار مى رود. اما امام عليه السلام در اينجا نه تنها برنداشتن پيشينه بد، اصرار مى فرمايد، سهل است كه حسن سابقه را هم ملحوظ نظر داشته و آنرا يكى از شرايط انتخاب معاون و كارگزار عاليرتبه مى داند.
استقامت در برابر مشكلات
و ممن لا يثيره العنف، و لا يقعد به الضعف [ از فراز اول. ]
معاون محترم و مسئول مشاغل كليدى بايد كسى باشد كه فشار كار و دشواريها و فراز و نشيبهاى شغلى و تلخيها و سختيهاى آن وى را هيجان زده نكند و او را سركش نسازد و بالعكس، بايد كه در برابر ضعف و ناتوانى ديگران "چه فرودستان خود و چه ديگر ضعيفان كه در جامعه و يا در سازمانهاى ديگر وجود دارند" زمينگير و ناتوان نگردد و ضعف آنان به وى سرايت نكند، بلكه در برابر دشواريها چون كوه استوار و با استقامت باشد و در برابر سستى ها و كاستيها داراى صاحب عزم و اراده ى پولادين و پشتكار
باشد.
بلند همت
ثم الصق بذوى.... اهل النجده
طبيعى است هر چه انسان از همت والاى بيشترى برخوردار باشد فعاليت و كارهاى بيشتر و چشمگيرترى انجام مى دهد و كارگزار بلند همت در كارها و مسئووليتهائى كه بر عهده گرفته است بسيار موفق تر از همگنان و يا پست همتان است، و اصولا ارزش انسان بسته به همت او است همچنان كه اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه السلام مى فرمايد: ''قدر الرجل على قدر همته'' [ نهج البلاغه فيض- ص 1110. ] ''ارزش هر انسانى به اندازه همت او است''
شجاعت
ثم الصق بذوى...... الشجاعه [ از فراز اول. ]
شجاعت يكى از عوامل بسيار كارساز در موفقيت انسانها و رسيدن به اهداف است همچنانكه ترس يكى از موجبات عقب افتادگى و بى توفيقى است. اگر انسان در كارهاى خود باجرات قدم بردارد "گرچه در بعضى از موارد با بن بست روبرو گردد" غالبا سايه ى هماى سعادت و پيروزى بر سر او خواهد بود و همواره از زندگى خود لذت خواهد برد.
التذ بالعيش من كان جريئا
آنكس كه صاحب جرات است از زندگى خود لذت و بهره مى گيرد.
پوزش پذيرى
و يستريح الى العذر [ از فراز اول. ]
يكى از صفات پسنديده و مثبت مردان مومن آن است كه چنانچه فردى نزد او به
عذرخواهى آمد، عذر او را بپذيرد و در مقام اصرار بر تخلفش برنيايد كه اين مطلب در مورد معاونان و مسئولان بلندپايه از اهميت بيشترى برخوردار است و اصولا كارگزار به ويژه مسئولين مشاغل كليدى بايد سينه اى باز و دلى بزرگ داشته باشد تا بتواند از لغزشها چشم بپوشد و عذرها را بپذيرد و دست رد بر سينه ى اين چنين كسان نزند، كه اين روش اثرى نيكو در جذب نيروها و وفاء بيشتر آنان نسبت به نظام و سازمان خواهد داشت.
البته اين نكته در مواردى صادق است كه تخلف، ارتباط به شخص پوزش پذير داشته باشد و يا تخلف جزئى باشد نه خلافهاى مهم مربوط به جامعه و بيت المال مسلمين كه در اين صورت كارگزار حق چشم پوشى نخواهد داشت.
مهربانى با مستضعفين و قاطعيت با قدرتمندان
و يراف بالضعفاء، و ينبو على الاقوياء [ از فراز اول. ]
مسئول و كارگزار شايسته كسى است كه نسبت به ضعيفان "ضعف چه از نظر مالى و يا امور اجتماعى و يا مسائل ديگر" مهربان و دلسوز بوده و بر آن باشد كه گرفتاريهايشان را با بستن كمر همت مردانه مرتفع سازد و با قدرتمندان "چه از نظر اعتبار و شخصيت و يا قدرت مالى و يا قدرت سياسى و امثال ذلك" قاطعانه برخورد كند و با استقامت و بدون انعطاف و تحت ضابطه اى خواسته هاى آنان را در نظر بگيرد.
مردم دار و باگذشت
ثم الصق بذوى...... السماحه [ از فراز اول. ]
مردم دارى و گذشت در پيش آمدهاى زندگى و كارى از خصايص بسيار مهم يك
كارگزار موفق است به طورى كه جاذبه اش نه تنها قويتر از دافعه اش باشد، بلكه با تمامى وجودش نسبت به رفتار منفى ديگران و افراد جامعه چشم بخشايش و گذشت داشته باشد كه در اين صورت مى تواند هر چه سريعتر به هدفهاى ادارى و مكتبى خود دست يابد و پايه هاى حكومت نظام متبوع خود را مستحكم تر سازد.
دست و دل باز
ثم الصق بذوى......... السخاء [ از فراز اول. ]
گشاده دستى از عوامل محبوبيت انسان است در جامعه و قهرا موجب پيشرفت و موفقيت مدير در كار، بعكس تنگ چشمى كه زيان سازمان و تشكيلات را در پى خواهد داشت و چه بسا سبب افت و ركود در كار و عدم همكارى ديگر مسئولان با انسان مى گردد.
لذا امام عليه السلام سخاوت و گشاده دستى را از لوازم انتخاب كارگزاران دانسته است كه البته اين سنت فقط در مسائل مالى خلاصه نشده و سخاوت در كار، اخلاق، همكارى، و انديشه و.... را هم در بر مى گيرد.
كوشا در انجام وظائف
و احسن لك معونه [ از فراز سوم. ]
اصولا همچنان كه از واژه و كلمه معاون استفاده مى شود معاون كسى است كه دستيار فرداست باشد و در انجام وظائف و تكاليفى كه بر عهده ى مقام مافوق او است يارى توانا باشد و كوشاترين افراد و قويترين ياور در جهت معاونت مسئول فوق و بازوى فعال وى باشد نه اين كه صرفا به پست معاونت و نام آن اكتفا كرده و فقط بر مشكلات وى بيفزايد، كه يك معاون حقيقى در واقع كار جانشين را نيز انجام مى دهد.
مسئووليت پذيرى با دل و جان
و احنى عليك عطفا [ از فراز سوم. ]
معاونى باشد كه با دل و جان مسئوليت پذيرفته باشد و از روى مهربانى كارها را انجام دهد و در برابر مشكلات با سپر كردن سينه ناراحتى هاى مافوق خود را به جان و دل بخرد و بكوشد در حد امكان وى را نياز دارد.
دل به ديگران نبستن
و اقل لغيرك الفا [ از فراز سوم. ]
يكى از موجبات موفقيت انسان در كار و زندگى اميدوارى است چنانچه انسان دل به كارى را كه انتخاب كرده است ببندد بى گمان در آن كار موفق خواهد شد و بالعكس اگر در برابر آن به چيز ديگرى دلبستگى داشته باشد و با آن مانوس گردد طبعا در كار اصلى موفق نخواهد بود و مانع از حركت و تعالى انسان مى گردد. در شغل معاونت اگر دستيار در كنار معاونت خود مانوس به غير از فرادست خود گردد و دل به ديگرى و يا كار ديگرى بسته باشد قهرا از كار اصلى خود باز خواهد ماند.
صراحت لهجه در حق گوئى
ثم ليكن آثرهم عندك اقولهم بمر الحق لك [ از فراز سوم. ]
اصولا حقگوئى يكى از صفات بسيار ارزنده ى آدمى است و از واژه هاى مومن به شمار آمده است. حقگوئى كاشف از آزادى و شجاعت است و نشان از يكرنگى او كه در اسلام نيز تاكيد بسيارى بر اين مطلب شده است.
''قل الحق و ان كان مرا'' [ بحارالانوار ج 67 ص 107. ]
و دوستى كه همواره حق مى گويد و دوست خود را از ناحق هر چند كه بدش هم آيد بازمى دارد دوست واقعى است و ارزش بسزائى دارد و دستور است انسان با شخصى رفاقت كند كه او را از لغزشها بازدارد و حق را پوشيده ندارد، لذا امام عليه السلام نيز يكى از صفات برازنده ى معاون را حقگوئى او دانسته و مى فرمايد كسى را براى مسئوليتهاى كليدى انتخاب كن كه از حقگوئى چشم پوشى نكند و مافوق خود را از نصيحت گرى و حق گرائى محروم ندارد.
سبكبار بودن
اخف عليك موونه [ از فراز سوم. ]
سبكبارى كه شامل بى توقعى و عدم انتظار بيجا و كمكهاى زياد و پاداشها و ازدياد حقوق و امكانات رفاهى و. و. و. است يكى از امتيازات مسئولان و معاونانى است كه هر روز از مسئول مافوق خواسته اى ندارد و بارى بر دوش او اضافه نمى كند و طبعا يك چنين فردى هم براى مافوق و هم براى سازمان و نظام آثار چشمگيرى خواهد داشت.
بازدارنده فرادست از خواسته هاى نفسانى
و اقلهم مساعده فيما يكون منك مما كره الله لاوليائه، واقعا ذلك من هواك حيث وقع [ از فراز سوم. ]
از آنجائى كه هر انسانى گرفتار هواجس نفسانى است و پيروى از آن و برآورده كردن خواسته هايش چيزى جز دورى از خدا و نورانيت نصيب انسان نمى كند شرع مقدس اسلام مبارزه با آن را در حكم جهاد اكبر دانسته و سعادت انسان را در مخالفت با خواسته هاى آن. چنانچه انسان نتواند شخصا بر تمايلات نفسانى فائق آيد، سزاوار است فردى را به عنوان معاون خود برگزيند كه وى را از پيروى خطرات شيطانى بازدارد
و در آنچه خوشايند خدا نيست كمك نكند و رضايت خدا را بر رضايت وى برترى دهد به هر جا كه مى خواهد منجر گردد.
ياور ظالمان نبودن
ممن لم يعاون ظالما على ظلمه، و لا آثما على اثمه [ از فراز سوم. ]
همچنانكه ستمكارى از گناهان كبيره است كمك به ستمگر نيز در اين راستا از گناهان كبيره به شمار آمده است. انسان باوجدان هرگز ظالم و گنهكار را يارى نمى كند و دستور امام عليه السلام در انتخاب معاون اين است كه وى از ميان كسانى انتخاب شود كه يار ستمگران نبوده كه اين صفت حكايت از شخصيت پاك انسان مى كند و خلاف آن نشانه پستى و نداشتن صلاحيت اخلاقى و اجتماعى او در تصدى مناصب مهم مى باشد.
داراى اخلاق فاضله
و اخصص رسائلك التى تدخل فيها مكائدك و اسرارك باجمعهم لوجوه صالح الاخلاق [ از فراز دوم. ]
به لحاظ اين كه مقامات رده ى بالا و مسئولان مشاغل كليدى به نامه هاى محرمانه و سرى و بكل سرى دسترسى دارند "كه بايد هم داشته باشند" لازم است سعى شود متصديان اين گونه پستها و مسئوليتها از ميان كسانى انتخاب گردند كه از فضائل و ملكات اخلاقى برخوردار باشند و بكوشند، حال كه به اسرار كارها وقوف دارند به بركت اين نعمت خداداده اى آنها را نزد ديگران فاش نسازند همچنانكه مولانا مى فرمايد:
هر كه را اسرار حق آموختند
مهر كردند و لبانش دوختند
مهر كردند و لبانش دوختند
مهر كردند و لبانش دوختند
بهترين
ثم انظر فى حال كتابك، فول على امورك خيرهم [ از فراز دوم. ]
همواره عقل انسان را به انتخاب احسن در همه شئوون راهنمائى مى كند: انتخاب بهترين پزشك، مهندس، معمار، خياط، استاد، سخنران، و به همين دليل جارى و سارى، عقل تقليد از اعلم را واجب دانسته است و تقليد از غير اعلم را جايز نمى داند و با وجود پزشك حاذقتر و متخصص رجوع به پزشك عادى مورد نكوهش عقلى است حتى در بسيارى از روايات نه تنها به اين مطلب اشاره شده است كه اگر با وجود اعلم عالمى مردم را به خود دعوت كند كار او مورد سرزنش قرار گرفته است. [ بحارالانوار ج 2 ص 110 و 308. ] بنابراين لازم است سعى شود هنگام واگذارى مسئوليت، شايسته ترين انتخاب شوند نه آنكه چشم بسته مسئوليتها را به نور چشمان تفويض كنند و خداى ناكرده ضوابط در قربانگاه روابط ذبح شرعى شوند.