عبادتهاى اجتماعى - فرمان حکومتی پیرامون مدیریت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرمان حکومتی پیرامون مدیریت - نسخه متنی

محمود قوچانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


عبادتهاى اجتماعى


و اذا قمت فى صلاتك للناس، فلا تكونن منفرا و لا مضيعا، فان فى الناس من به العله و له الحاجه. و قد سالت رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- حين وجهنى الى اليمن كيف اصلى بهم؟ فقال: ''صل بهم كصلاه اضعفهم، و كن بالمومنين رحيما''. [ نهج البلاغه فيض ص 1023. ]

ترجمه:

و هنگامى كه براى نماز جماعت با مردم ايستادى آنقدر طولانى مكن كه موجب نفرت و رنجش و فرار مردم از نماز جماعت گردد و آن مقدار هم به اختصار برگزار مكن كه موجب تضييع نماز شوى زيرا در ميان مردم بيمار و داراى حاجتى است كه نمى توانند زياد درنگ كنند و من از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم موقعى كه مرا به يمن فرستاد پرسيدم چگونه با آنان نماز گذارم؟ فرمود در نماز ناتوانترين آنان را در نظر بگير و به مومنان مهربان باش.

نكات قابل توجه:

مراعات ميانه روى در عبادات دسته جمعى


و اذا قمت فى صلاتك للناس، فلا تكونن منفرا و لا مضيعا

يكى از دستورات و اخلاق اسلامى كه بسيار به آن اهميت داده شده و تاكيد گرديده است مساله ميانه روى در كردار و رفتار و اعمال انسانى است چه در كارهاى انفرادى و چه در فعاليتهاى اجتماعى و بالعكس از تندرويها و تك تازيها نيز نكوهش و نهى گرديده
است مخصوصا اگر آن كار جنبه همگانى داشته باشد از قبيل برپا داشتن نماز به صورت جماعت چنانچه انسان خود به تنهائى نماز طولانى انجام دهد و مستحبات عديده را در نماز بجا آورد دستور وارد شده است كه هنگام اقامه جماعت از روش انفرادى خود منصرف و بنحوى آن عبادت را انجام دهد كه حالت ميانه روى داشته باشد نه به قدرى آنرا سريع و دست و پا شكسته انجام دهد كه از آن تعبير به ''نقر الغراب''- نك زدن كلاغ- شدن است و نه آنقدر طولانى كند كه در آينده ديگران در آن جماعت شركت نكنند و لذا مى فرمايد آن گونه انجام دهد كه موجب فرار و نفرت مردم نگردد و سبب تضييع و اهمال نماز نباشد و ميانه روى در تمام كارهاى انسان مخصوصا در كارهاى دسته جمعى همانند نماز جماعت بايد مدنظر گرفته شود.

مراعات عدم تحميل بر جامعه


فان فى الناس من به العله و له الحاجه. و قد سالت رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- حين وجهنى الى اليمن كيف اصلى بهم؟ فقال: ''صل بهم كصلاه اضعفهم، و كن بالمومنين رحيما''

از آنجائى كه خداوند تبارك و تعالى انسانها را با استعدادهاى مختلفى خلق فرموده و در هر يك از آنها استعداد خاص و روحيه اى مخصوص به وديعه سپرده، لذا هر فردى براى خود خط مشى و روش خاصى را انتخاب كرده و مى كند. انسانها در مقدار التزام به انجام مستحبات، مختلف مى باشند و چنانچه فردى در خلوت با خداى خود روشى را انتخاب نموده باشد اين روش فقط براى خود او قابل عمل است و بايد مراقب باشد كه اين روش را بر ديگرى تحميل نكند مبادا طرف از ميدان فرار و موجب رنجش او گردد زيرا هر كس داراى شرايط خاصى است كه ديگرى آن شرايط را نمى پذيرد، بنابراين انسان اگر مسئوليت حساسى داشته باشد نبايد روش خود را بر ديگرى تحميل نمايد بلكه سعى كند طبق شرايط ديگران عمل نمايد و خود را با آنان تطبيق دهد چون كه در جامعه افرادى مريض و ناتوان هستند كه نمى توانند با افراد سالم همراهى كنند، لذا لازم
است انسان سالم مراعات حال انسان مريض را بنمايد. و همچنين افرادى كه گرفتار و داراى مشغله هاى فورى هستند. چنانچه حال آنان مراعات نشود از عبادتهاى دسته جمعى خواه ناخواه كناره گيرى مى كنند و به خاطر آنكه جامعه اجتماعات خود را از دست ندهد و مسلمانان عبادات خود را دسته جمعى انجام دهند امام عليه السلام جناب مالك "ره" را از طولانى نمودن عبادت و نماز دسته جمعى برحذر مى دارد و ايشان را به شركت در جماعت و اقامه نماز جماعت با روش كوتاه ترى تشويق مى فرمايد و از اين كه شيوه خود را بر مردم تحميل نمايد، بازمى دارد.

مراعات حال اضعف افراد


فقال: ''صل بهم كصلاه اضعفهم''

مسئول و مدير محترم بلكه يك امام جماعت نه تنها از تحميل عبادت طولانى خود بر ديگران مورد نهى و نكوهش قرار گرفته بلكه مامور و موظف گرديده است هنگام عبادت دسته جمعى مراعات حال ضعيفترين افراد و مامومين را بنمايد و با اين روش مى تواند تمام افراد را در عبادت دسته جمعى و كليه كارهاى اجتماعى جذب و شركت دهد و آنان را فراخواند و جهت شركت تشويق كند به خلاف آنكه اگر حال آنان را مراعات نكند قهرا ضعفاء از شركت محروم خواهند ماند و اجتماع لكه دار مى گردد، لذا پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم در پاسخ اميرالمومنين عليه الصلاه و السلام كه سئوال نمود چگونه با آنان نماز گزارم مى فرمايد:

نماز خود را همانند نماز ضعيف ترين آنان انجام ده.

آفات مديريت


غرور و تكبر


اميرالمومنين على عليه السلام در دو فراز از فرمان تاريخى خود جناب مالك "ره" را از غرور مى هراساند و به وى هشدار مى دهد و روش پرهيز از غرور را به او تعليم مى فرمايد.

فراز اول:

و اذا احدث لك ما انت فيه من سلطانك ابهه او مخيله، فانظر الى عظم ملك الله فوقك، و قدرته منك على ما لا تقدر عليه من نفسك، فان ذلك يطامن اليك من طماحك، و يكف عنك من غربك، و يفى ء اليك بما عزب عنك من عقلك!

اياك و مساماه الله فى عظمته، و التشبه به فى جبروته، فان الله يذل كل جبار، و يهين كل مختال. [ نهج البلاغه ص 993. ]

ترجمه:

و چنانچه بر اثر پست و مقامى كه به تو داده شده است در تو تكبر به وجود آيد و در خود احساس خودبينى نمائى فورا به ياد بياور عظمت ملك خداوندى را كه فوق تو است به قدرت و سلطه خداوندى و ضعف خود توجه داشته باش، اين توجه و نگرش است كه سركشى و تمرد را از تو مى گيرد و تندى تو را فرومى نشاند و آن عقل را كه از مغزت بيرون رفته بود به تو باز مى گرداند.

پرهيز كن از برابرى با عظمت خداوند متعال و از همانند بينى خود با او در جبروت ربوبى زيرا خداوند متعال هر جبارى را ذليل و هر متكبرى را پست و خوار مى سازد.
فراز دوم:

و اياك و الاعجاب بنفسك، و الثقه بما يعجبك منها، و حب الاطراء، فان ذلك من اوثق فرص الشيطان فى نفسه ليمحق ما يكون من احسان المحسنين. [ نهج البلاغه فيض ص 1030. ]

ترجمه:

به پرهيز از خودپسندى و باليدن به خود و از تكيه به چيزى كه تو را به خودپسندى وادارد. از اين كه دوست بدارى مردم تو را بسيار بستايند، زيرا اين صفات پليد از مهمترين دامهاى شيطان است تا نيكى نيكوكاران را در آن محو سازد.

نكات قابل توجه:

پست و مقام، غرورآفرين و علت تكبر است


و اذا احدث لك ما انت فيه من سلطانك ابهه او مخيله [ از فراز اول . ]

نوعا بشر بر اثر غفلت از حقيقت و سابقه خود به مجرد رسيدن به پست و مقام متاسفانه گرفتار غرور و خودبينى و تكبر مى شود و اين گرفتارى بر اثر اين است كه آن فرد براى خود فى نفسه ارزشى نمى پنداشته و تمام ارزش را به انسان صاحب مقام مى دهد و حال آن كه آنچه داراى حقيقت مى باشد انسان است و پستها و مسئوليتها تماما اعتبارى است و چه بسا مسئوليتها به وسيله انسانهاى بافضيلت و كمال، با ارزش و پربها مى شوند و بر اثر استعدادهاى موجود در مسئول قدرت ها به سوى آن پست و مقام متوجه و منعطف مى گردد و انسانهاى آگاه و آن افرادى كه خود را اسير پست و مقام نمى كنند بلكه ميز و پست را تابع خود مى دانند هر مسئوليتى كه به آنان داده شود از گرفتار شدن به غرور و تكبر به دور هستند، و از همين جهت است كه اسلام با نغمه هاى مختلف انسانها را از رياست طلبى برحذر داشته زيرا كه بسيار اندكند كسانى كه بتوانند
بر نفس خود فائق آيند.

پرهيز از غرور و خودپسندى و خودخواهى


و اياك و الاعجاب بنفسك، و الثقه بما يعجبك منها، و حب الاطراء [ از فراز دوم. ]

يكى از مسائل مهم كه همواره انسان با او درگير است مبارزه وى با نفس خود در زمينه غرور و خودپسندى و خودخواهى است. چنانچه انسان بخواهد هميشه پيروز و موفق باشد حتما بايد سعى كند از اين صفات پليد به دور باشد زيرا اين صفات انسان را با شكست روبرو مى كند و هر كس گرفتار غرور گردد بالاخره غرور او را سرنگون و از پا درمى آورد زيرا غرور اجازه نمى دهد كه انسان به نقص خود پى برد و در صدد رفع آن برآيد، لذا به تدريج نقيصه ها افزون و طرف مقابل در كمين نشسته در مقام رفع نقيصه هاى خود بوده و روزى فرامى رسد كه به علت عيبها و نقيصه هاى موجود مغلوب حريف خود و به تدريج از صحنه خارج گردد.

و همچنين خودپسندى و يا خودخواهى موجب سقوط انسان مى گردد چه آنكه انسان خودخواه مى كوشد هر چه كه به مصلحت او است انجام دهد و مصلحت خويش را بر مصلحت ديگران و جامعه ترجيح مى دهد و با تداوم اين روش جامعه در مقام سرنگونى او برمى آيد.

روش مبارزه با غرور


فانظر الى عظم ملك الله فوقك، و قدرته منك على ما لا تقدر عليه من نفسك [ از فراز اول. ]

امام عليه السلام توجه به عظمت و قدرت پروردگار را راه مبارزه با صفت غرور كه از پست و مقام و يا از هر علت ديگر نشات گرفته، قرار مى دهد و انسان را متوجه نكته اى مى گرداند كه او يك مخلوق كوچك و عاجز و ناتوان و تحت امر پروردگار است در مقابل
عظمت و بزرگى و قدرت و توانائى حق تعالى جل اسمه و با توجه به اين نكته و التفات به عظمت او ناخودآگاه غرور انسان شكسته و به كلى منتفى و يا تخفيف مى گردد و قطعا به حال خود باقى نمى ماند همچنان كه امام عليه السلام مى فرمايد:

''فان ذلك يطامن اليك من طماحك و يكف عنك من غربك و يفى ء اليك بما عزب، عنك من عقلك''

عرض اندام در برابر عظمت پروردگار


اياك و مساماه الله فى عظمته، و التشبه به فى جبروته، فان الله يذل كل جبار، و يهين كل مختال. [ از فراز اول. ]

يكى از اسباب و عوامل سرنگونى و نابودى انسان عرض اندام در برابر حق تعالى است و افتخار نمودن به قدرتها و نيروهاى دنيوى و يا هر چيزى كه تصور مى كند از آن او است.

اولا بايد توجه داشت كه انسان هيچ قدرت و نيروئى از خود ندارد و هر چه در عالم وجود هستى يافت مى شود فقط از آن پروردگار است لاغير ''له ملك السموات و الارض'' [ سوره حديد آيه 2. ] ''له ما فى السموات و ما فى الارض'' [ سوره بقره آيه 255. ]

و اين قدرت و نيرو و استعداد و هوش و شعور و عقل و دست و پا و هر عضوى را كه انسان دارا است تمامى اينها از عنايت و الطاف او است كه اگر يك لحظه فيض خود را قطع كند انسان هيچ چيز ندارد كه خود او هم هيچ خواهد بود به قول حضرت امام "قدس سره": ''انسان هيچ اين الهيچ است'' و كسانى به اين مطلب رسيده اند و اين را درك مى نمايند كه به مرحله اى از معرفت رسيده باشند و درك نموده باشند كه خود هيچ ندارند بلكه خود و عالم هستى كلا در برابر او نيست است و هر چه هست او است به قول هاتف اصفهانى "قدس سره":
كه يكى هست و هيچ نيست جز او

وحده لا اله الا هو

ثانيا با توجه به قوام بالغير يعنى التفات به وابستگى او به لطف و عنايت پروردگار و اين كه تمام هستى انسان از ذات اقدس الهى است "قدرت از او. نيرو از او. عقل از او. هوش از او. درك از او. شعور از او. قلب از او. چشم از او. پا از او. دست از او. همه چيز از او" به حكم عقل و قانون عبوديت به انسان اجازه داده نمى شود كه در برابر ولى النعمه مطلق خود عرض اندام كند و عنايات او را ناديده بگيرد بلكه حق بندگى و مراعات حق نمك، انسان را وادار مى كند كه شئونات بندگى و نيازمندى را در برابر مولى و معبود و ولى نعمه خود مراعات نموده و سر فقر و ذلت را در برابر حق تعالى فرود آورد نه اينكه عرض اندام كند.

ثالثا چنانچه خداى ناخواسته انسانى گرفتار غرور گردد و در برابر او عرض اندام نمايد بايد بداند غير حق اجازه نمى دهد كه بندگان ناچيز در برابر قدرت مطلقه او عرض اندام كنند بلكه او هر جبارى را به خاك ذلت مى نشاند و سرنگونى او قطعى خواهد بود. همچنان كه در تاريخ و قرآن مجيد داستانهاى مختلف از فرعون و فرعونيان آمده است.

امتياز دادن به اطرافيان


ثم ان للوالى خاصه و بطانه، فيهم استئثار و تطاول، و قله انصاف فى معامله، فاحسم ماده اولئك بقطع اسباب تلك الاحوال. و لا تقطعن لاحد من حاشيتك و حامتك قطيعه، و لا يطمعن منك فى اعتقاد عقده، تضر بمن يليها من الناس، فى شرب او عمل مشترك، يحملون موونته على غيرهم فيكون مهنا ذلك لهم دونك، و عيبه عليك فى الدنيا و الاخره. [ نهج البلاغه فيض ص 1025. ]

ترجمه:

سپس براى زمامدار "مسئول- مدير" خواص و نزديكانى است كه داراى صفت خودخواهى و برتر شمردن خود بر ديگران و دست درازى و كم انصافى در معاملات مى باشند. با قطع عوامل صفات مزبور ريشه اين خواص و نزديكان را از بن بركن، و هرگز به كسى از اطرافيان و خويشاوندان خود قطعه زمينى را از زمينهاى مسلمانان اختصاص مده و مبادا اين افراد در بستن معاهده اى كه ضرر به حق ديگران وارد مى سازد "مانند سوء استفاده از حقابه يا از عمل مشتركى كه زحمت و مخارجش بر عهده ديگران است" با تكيه بر تو طمع كنند. كه در نتيجه خوشى و امتياز اين خطاكارى براى آنان و عيب و ننگش در دنيا و آخرت از آن تو خواهد بود.

/ 23