كنيزى كه با مولاى خود قرارداد مكاتبه بسته و 4/3 او آزاد شده بود زنا كرد، او را نزد عثمان بردند و بر زنايش گواهى دادند. عثمان در كيفيت حد او درمانده گرديد مسأله را از اميرالمومنين پرسش نمود. آن حضرت فرمود: تازيانه هايى كه به او زده مى شود بايد به نسبت آزادى و بردگيش تقسيم شود. عثمان همين مسأله را از زيد بن ثابت نيز پرسيد.
زيد گفت: كنيز را به حساب بردگى تازيانه مى زنند. اميرالمومنين به زيد فرمود: چرا به حساب مردگان تازيانه زنند با اين كه 4/3 او آزاد شده است؟ و حالا كه مى خواهند به يك ترتيب او را تازيانه زنند چرا به حساب آزادها تازيانه نزنند كه آن بيشتر است؟
زيد گفت: اگر چنين باشد پس در مورد ارث نيز بايد سهم آزاد ببرد.امام عليه السلام به او فرمود: آرى همين طور است. زيد پاسخى نداشت، ولى عثمان طبق گفته زيد حكم كرد با اين كه حجت بر او تمام و حقيقت آشكار شده بود. [ ارشاد، مفيد، قضاياه "ع" فى خلافه عثمان. ]
در زمان خلافت اميرالمومنين عليه السلام دو كودك سرگرم بازى بودند يكى از آنان چوبدستى تيز خود را پرتاب نموده دندان همبازى خود را شكست. ماجرا نزد حضرت امير عليه السلام مطرح گرديد. كودك زننده گواه آورد كه به هنگام پرتاب اعلام خطر كرده است. امام عليه السلام قصاص را از او برداشت و فرمود: كسى كه در موقع ورود خطر اعلام كند معذور است. [ فروع كافى، كتاب الديات، باب من لاديه له، حديث 7. من لايحضر، باب من لاديه له، حديث 6. ]