وضوی پیامبر

سید علی شهرستانی؛ ترجمه: حسین صابری؛ ویراستار: حمید موفقی

نسخه متنی -صفحه : 163/ 130
نمايش فراداده

پايبندى حكمرانان به فقه مخالف يا فقه علويين

اهـل تحقيق مى دانند كه تقويت مكتب اهل راءى در مقابل مكتب اهل حديث داراى بعدى سياسى بـود و نـه سـياستى دايم و فراگير, بلكه اقدامى گذرا و موقت بود.

منصورعملا نيز از اين نزديك شـدن بـه كتب اهل راءى بهره برد, چونان كه در مناظره امام صادق (ع ) و ابوحنيفه نمونه اى از آن گذشت .

مـنـصـور بعدها سياست خود را ديگرگون كرد و از امام مالك كه پيشواى مكتب اهل حديث است خـواست تا موطاء خود را بنويسد.

او به مالك گفت : اى ابوعبداللّه , اين علم [يعنى فقه ] را يكى كن .

مـالـك گـفت : اصحاب رسول خدا(ص ) در شهرها و سرزمينهاپراكنده شده و هر كدام در شهر و سـرزمين خود بدانچه نظرشان بوده است فتوا داده اند.

مردمان مكه يك نظر دارند, مردمان مدينه نـظـرى ديـگر دارند, مردمان عراق هم نظرى ديگر دارند كه بكلى با شيوه و نظر ديگران متفاوت است .

مـنـصـور گـفت : از مردم عراق نه راستشان را مى پذيريم و نه ناراستشان را.

علم تنهانزد مردمان مدينه است .

اين علم را براى مردم پايه گذار ((633)) اين گفته منصور كه از مردم عراق نه راستشان را مى پذيرم و نه ناراستشان , بدان اشاره دارد كه وى از ايـن مـردم نـومـيد شده بود, چرا كه از سويى خود به لحاظ عقيده علوى مسلك بودند و از سويى ديگر ابوحنيفه كه با حكمرانان سر سازگارى نداشت درميان آنان بود.

از همين روست كه منصور به مالك توجهى ويژه مى كند و از او مى خواهد موطاء رابنويسد.

خليفه بـه مالك مى گويد: تا اگر خدا بخواهد مردم را بر دانش و كتابهاى توبداريم و اين دانش و كتاب را در شهرها بگستريم و به مردمان بسپاريم كه با آن مخالفت نكنند و بر مبناى چيزى جز آن حكم نرانند.

نـويـسـنده كتاب موقف الخلفاء العباسين من ائمة المذاهب الاربعة مى نويسد: اگردر آراى مالك درباره رتبه خلفاى راشدين تاءمل ورزيم خواهيم ديد كه وى در اين زمينه از ديگران جداست .

او خـلـفـاى راشدين را نه چهارتن بلكه سه تن مى داند, خلافت راشدين را به ابوبكر,عمر و عثمان مـحـدود مـى كـنـد و تنها اين سه را در مرتبه اى فراتر از ديگر مردمان قرارمى دهد.

از ديدگاه او على (ع ) يكى از صحابيان است و هيچ چيز افزون بر ديگران ندارد ((634)) برخى از نويسندگان برآنند كه چرخش سياسى منصور به سوى اهل حديث ونزديك شدن وى به امـام مـالك و درخواست وى از مالك براى نوشتن موطاء با اين توصيه كه اين كتاب را بنويس كه هـيـچ كس آگاهتر از تو نيست ((635)) , بدين علت بازمى گردد كه وى از افزايش نفوذ علمى و سـيـاسـى امـام صـادق (ع ) بيمناك بود, چه گرد آمدن چهار هزارراوى نزد او براى كسب علم و حـديـث بـر خـليفه آسان نبود و تقويت اين پايگاه علمى خودبه خود به معناى تضعيف موقعيت و نقشه هاى حكومت و سياست عمومى حكمرانان بود ((636)) از ديدگاه نگارنده افزون بر اين عامل عامل ديگرى نيز در كار بوده كه شرايط واوضاع سياسى آن روزگـار بـويـژه پس از قيام زكيه در مدينه و قيام برادرش ابراهيم در بصره آن را اقتضا مى كرده است .

منصور پس از پيروزى بر اين دو سياست رعب و وحشت راپى گرفت و در صدد آن برآمد كه از طـريق چگونگى عبادت , مخالفان خويش راشناسايى كند.

بدين سان اين احتمال وجود دارد كه درخـواسـت مـنصور از مالك براى تدوين موطاء به هدف بنيان نهادن فقه و حديثى مخالف شيوه علويان و نيز به هدف وحدت بخشيدن به فقه در همين چهارچوب صورت پذيرفته تا از اين طريق فـقـه عـلويان از صحنه اجتماع بيرون رانده و ديدگاههاى مبتنى بر اين فقه ديدگاههايى شاذ و جداى ازعامه قلمداد شود.

گفتنى است كه مالك پيوسته به كار موطاء مشغول بود و هنوز اين كار رابه پايان نبرد كه منصور درگذشت , بنابراين وى اين كتاب را در اواخر دوره منصور تاءليف كرده است ((637))