از ابو علقمه درباره عثمان بن عفان روايت شده است كه روزى براى وضو ظرف آب خواست .
سپس گروهى از اصحاب پيامبر(ص ) را به حضور خواند.
پس با دست راست روى دست چپ آب ريخت و آن را سه بار شست .
آنگاه سه بار مضمضه و سه باراستنشاق كرد و سپس روى خود را سه بار شست .
سـپـس دستان خود را تا آرنج سه بارشست .
آنگاه سر خويش را مسح كرد و پاهاى خود را شست و تـمـيـز كـرد.
سپس گفت :ديدم رسول خدا(ص ) همين گونه وضو مى گيرد كه من اينك وضو گـرفتم .
آنگاه افزود: هركس وضو سازد و وضوى خويش رادرست و كامل كند و سپس دو ركعت نماز بگزارد باگناه خود همان نسبت خواهد داشت كه روز زاده شدن از مادر داشته است .
پـس از آن [رو بـه يـكى از حاضران كرد و] گفت : فلانى , آيا چنين است ؟ گفت : آرى .
[رو به يكى ديگر كرد و] گفت : فلانى , آيا چنين است ؟ گفت : آرى .
او به همين پرسش از همه حاضران ادامه داد تا هنگامى كه تنى از اصحاب رسول خدا را [كه در آن جمع حاضر بودند] بر شيوه خود گواه گرفت .
سپس گفت : سپاس خداى را كه بر اين شيوه با من همراهى كرديد.
((87)) ايـن مـتـن مـا را از يكى از شيوه هاى عثمان در گستراندن و جاانداختن سبك وضوى خود, يعنى شـيـوه فـراخـوانـى گـاه بـه گاه كسانى از صحابه به منظور نشان دادن سبك وضو به آنها آگاه مى سازد.
اما همين جا, جاى اين پرسش هست كه آيا صحابه نيازمند آن بودند كه وضوى خليفه ببينند؟ يا آن كه هدف خليفه از نشان دادن وضو به آنها به خاموش كردن صداهاى مخالف بازمى گشت ؟ چـگـونـه مى توان تصور كرد كسى از صحابه پيامبر خدا(ص ) آن هم پس از گذشت نزديك به نيم قرن از پيدايش اسلام وجود داشته است كه وضوى پيامبر را نداند؟ اگر اين فرض هم شدنى باشد باز آيا مى توان چنين كسى را صحابى خواند؟ ديگر آن كه اين همه تلاش پيگير خليفه براى آموزش دادن وضو به مسلمانان براى چيست ؟ چرا دو خليفه پيشين ابوبكر و عمر چنين تلاشى نداشتند؟ آيا اگر آموزش دادن وضو يك ضرورت بود آنان سزاوارتر به اين كار نبودند؟ از متن پيشگفته , همچنين , دو نكته ديگر برمى گيريم : يـك : نيرومند بودن مخالفان عثمان , و تلاش خليفه براى يارى جستن از برخى صحابه براى تاءييد او در آنچه از رسول خدا(ص ) روايت و يا درباره او نقل مى كند.
دو: سستى موضع خليفه و ناتوانى او در مقابل آن برخى از مردم كه اين خود ازدو نشانه برداشت مى شود:
1 - در پـيـش گرفتن سياست دفاعى , چونان كه درحديث گذشته حمران ديده مى شود, آنجا كه گـفـت : نـمـى دانـم چـيـسـت ! جـز اين كه خود ديدم رسول خدا(ص ) همانندوضوى من وضو مى گيرد, يا در روايت علقمه است كه تنى چند از اصحاب رسول خدا(ص ) را فرا خواند, و يا در گـفـتـار خود خليفه است كه مى گويد: سپاس خداى را كه بر اين شيوه با من همراهى كرديد.
افزون بر اينها و نيز متونى ديگر كه در گفتارهاى آينده از آنها آگاهى خواهيد يافت , نشان ديگر آن اسـت كـه خـليفه وابستگان خود, همانندحمران و ابن داره را بدان گماشت كه خبر وضوى او را براى مردم نقل و بر اين تاءكيد كنندكه همين وضو وضوى پيامبر است , تا شايد از اين رهگذر مردم را قـانـع كـنـنـد, براى نمونه ,بيهقى از محمدبن عبداللّه بن ابى مريم نقل كرده است كه ابن داره صـداى مـضـمـضـه او راشنيد پس او را نزد خود خواند تا وضوى خليفه را بدو بياموزد, در همين روايت است كه گفت همين وضوى پيامبر خداست ((88)) دار قطنى هم به سند خود كه به محمد بن ابى عبداللّه بن ابى مريم مى رسد از ابن داره نقل كرده است كه گفت : در خانه او [يعنى عثمان ] بر وى وارد شدم .
او شنيد كه مضمضه مى كنم , مرا بانگ زد.
اى محمد! گفتم : جانم ! گفت : آيا حديثى از پيامبر خدا برايت نقل نكنم ؟ گفتم : چرا.