معیار ارزشهای اجتماعی از نگاه امام علی(ع)

ابوالقاسم یعقوبی

نسخه متنی -صفحه : 12/ 11
نمايش فراداده

عدالت در داورى

داورى به عدل و حكم به داد از ملموس‏ترين و آشناترين مصداقهاى عدالت است. اگر عدل اجتماعى را ميزان و معيار ارزشها در جامعه بدانيم، عدل در قضاوت را بايد شاهين آن ترازو به شمار آوريم. با اين شاهين است كه چهره عدل در حوزه‏هاى سياسى، اجتماعى، اقتصادى و... رخ مى‏نمايد. در جامعه‏اى كه داوريها و نظام قضايى آن بر معيار حق و عدل استوار است، پديده‏هاى تنازع و تخاصم و تنش و تشنج، زمينه ظهور و بروز كم‏ترى مى‏يابد اگر مردم بدانند و ببينند كه در محكمه قضاء و در دادگاه معيار وميزان داورى بر محورعدالت مى‏چرخد و ضوابط ميدان به روابط نمى‏دهند، قانون‏براى همه محترم است و غنى و فقير و عالى و دانى نمى‏شناسد، در چنين فضايى زمينه بسيارى از خلافكاريها، رشوه‏خواريها، بندوبستها، سفارشها به خودى خود فروكش مى‏كند.

گزيده سخن آن كه: عدل قضايى، زيربناى عدالت اجتماعى، سياسى و اقتصادى است. از اين روى، قرآن مجيد بر پياده‏شدن و جامه عمل پوشيدن آن از سوى حاكمان و قاضيان تاكيد وى‏يه دارد:

«واذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل.» [57]

و آن گاه كه در ميان مردم داورى مى‏كنيد به عدالت داورى كنيد.

و از سوى ديگر كسانى را كه بر اين اصل پاى‏بند نيستند، «ظالم‏»[58]، «فاسق‏» [59] و «كافر» [60]خوانده است. در نگاه على(ع) عدل قضايى ميزان و معيارى است كه در پرتو آن ارزشهاى ديگر تجلى مى‏كند و مردم را نسبت‏به نظام دينى و حاكمان آن خوشبين مى‏سازد.

شكر و سپاس نعمت اقتدار به آن است كه قدرت‏مندان سياسى و آنان كه دستشان به بيت‏المال و اداره مردم رسيده است، براى مردم و ولى نعمتهاى خويش، امنيت اجتماعى و آسايش و آرامش عمومى فراهم آورند، به گونه‏اى كه مردم دغدغه‏اى از اين جهت نداشته و درجهت اعتلاى مادى و معنوى كشور و نظام خود تلاش ورزند. امام على(ع) در صدر بخشنامه‏ها و دستورالعملهاى حكومتى‏اش مى‏فرمود:

«عليك بالعدل فى حكمك اذ انتهت الامور اليك.» [61]

آن گاه كه كارها به تو سپرده شد، به عدل داورى كن.

افزون بر اين، على(ع) به ريزه‏كاريهاى عدل قضايى در محكمه و دادگاه پرداخته و به محمدبن ابى‏بكرمى‏فرمايد:

«فاخفض لهم جناحك والن لهم جانبك وابسط لهم وجهك وآيس بينهم فى اللحظة والنظرة حتى لايطمع العظماء فى حيفك لهم و لايياس الضعفاء من عدلك بهم، فان الله تعالى يسالكم معشرعباده عن الصغيرة من اعمالكم والكبيرة والظاهرة و المستوره فان يعذب فانتم اظلم و ان يعف فهو اكرم.» [62]

با آنان فروتن باش و نرمخو و هموار و گشاده‏رو و به يك چشم بنگر به همگان، خواه به گوشه چشم‏بنگرى و خواه خيره شوى به آنان، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوان نبندند و ناتوان از عدالت تو مايوس نگردند كه خداى تعالى مى‏پرسد از شما بندگان از خرد و درشت كارهاتان و از آشكار آن و نهان. پس اگر عذاب كند شما ستمكارتر و اگر ببخشد او بزرگوارتر.

روشن است اگر شاكى به دادگاهى پابگذارد كه اطمينان دارد قاضى براى نگاههايش و براى به كار بردن وايه‏ها، عنوانها و لقبها، نسبت‏به دو سوى دعوا، حساب باز كرده و در همه جا با ميزان عدل حركت مى‏كند، دو سوى دعوا براى او يكسانند، فرقى بين عالى و دانى نمى‏نهد، دوست و خويش و بيگانه نمى‏شناسد، چشم طمع به مال و ثروت و يا مقام و موقعيت كسى ندوخته است، در چنين دادگاهى حتى اگر عليه او هم حكمى صادر شود، با وجدانى آرام و خاطرى آسوده مى‏پذيرد و همين حالت از درد و رنج و گرفتارى او مى‏كاهد.

به راستى، اگر مسؤولان قضايى و قاضيان پرتلاش پيش از آن كه به داورى بين مردم بنشينند، در مملكت وجود خويش بين عقل و نفس به داورى بنشينند و به فرمايش مولا على(ع):

«فكان اول عدله نفى الهوى عن نفسه.» [63]

نخستين گام عدالت را در كنترل هواى نفس خود بردارند.

اگر خودخواهى خويش را به كنترل درآورند و ترازوى قضاوت را درحوزه رفتار خويش نصب كنند، در مقام داورى بين مردم به آسانى خواهند توانست‏به داد آنان برسند و دست تجاوزكاران به حقوق و شرف و ناموس و اموال را از سر مردم كوتاه سازند.

اهميت نگهداشت موازين عدل در قضاوت در سخنان اميرالمؤمنين(ع) بسيار است و آنچه اشارت كرديم نمى از يم بود. در اين‏جا به نمونه‏اى از سيره آن حضرت در اين زمينه بسنده مى‏كنيم:

«شاكى شكايت‏خود را به خليفه مقتدر وقت، عمربن الخطاب تسليم كرد. طرفين دعوا بايد حاضر شوند و دعوا طرح شود. كسى كه از او شكايت‏شده بود، اميرالمؤمنين على‏بن ابى‏طالب، عليه‏السلام، بود. عمر هر دو طرف دعوا را خواست و خودش در مسند قضا نشست. طبق دستور اسلامى، دو طرف دعوا بايد پهلوى يكديگر بنشينند. و اصل «تساوى در مقابل دادگاه‏» محفوظ بماند. خليفه مدعى را به نام خواند و امر كرد در نقطه معينى رو به‏روى قاضى بايستد. بعد رو كرد به على و گفت: «يا ابا الحسن پهلوى مدعى خودت قرار بگير». به شنيدن اين جمله چهره على درهم و آثار ناراحتى در قيافه‏اش پيدا شد. خليفه گفت: «يا على! ميل ندارى پهلوى طرف مخاصمه خويش بايستى؟»

على(ع) ناراحتى من از اين نبود كه بايد پهلوى طرف دعواى خود بايستم بر عكس، ناراحتى من از اين بود كه تو كاملا عدالت را مراعات نكردى، زيرا مرا با احترام نام بردى و به كنيه خطاب كردى... اما طرف مرا به همان نام عادى خواندى... » [64]