هر نظام و حكومتى براى اداره درست و شايسته مردم نيازمند به گزين كردن سياستهاى كلان و كلى و برنامهريزيهاى واقعبينانه است، تا براساس آن جامعه را به پيش ببرد و رشد دهد. اگر اين روش و شيوه، در پرتو و سايه عدالت، به مرحله اجرا در آيد و توزيع اسباب و ابزار كار و توليد، در واگذارى مسؤوليتها و پستها در قانونگذارى و اجراى قوانين، در گرفتن عوارض و ماليات، در تخصيص بودجه و در اختصاص پرويهها به شهرها و روستاها و... عدالتبه عنوان ميزان و معيار برنامهريزى، طراحى، واگذارى و... مورد نظر دستاندركاران قرار گيرد نظامى هماهنگ و عادلانه پا مىگيرد. على(ع) در اينباره مىفرمايد: «وليكن احب الامور اليك اوسطها فى الحق واعمها فى العدل واجمعها برضى العامة.»[54] و بايد از كارها، آن را بيشتر دوستبدارى كه نه از حقبگذرد و نه فروماند و عدالت را فراگيرتر و رعيت را دلپذيرتر باشد. در اين فراز، امام على(ع) روى سه نكته اساسى انگشت نهاده است: 1. برنامهريزيها، كارها و جهتگيريها بر محور حق و حقيقت و واقعيتشكل بگيرد و همواره راه اعتدال و ميانه برگزيده شود. در مثل، الگوى توسعه در كشور اسلامى به گونهاى باشد كه در عين بهرهگيرى از روشهاى كشورهاى پيشرفته و استفاده از تجربههاى آنان، ارزشهاى دينى و ملى را در خود هضم نكند. توسعه در بستر فرهنگ دينى و همگام با اخلاق و رفتار شرعى و همراه با نگهداشت اصول و محكمات انقلاب اسلامى، پياده شود، تا حساسيتهاى روا و گاه ناروا، در جامعه فروكش كنند و اين واقعيت را مىتوان از اين جمله مولا كه مىفرمايد: «وليكن احب الامور اليك اوسطها فى الحق» الهام گرفت. 2. در برنامهريزى و اجرا، الگوى عينى و عملى مديران اسلامى در اين است كه تلاش ورزند، هر چه گستردهتر عدالت را پياده و فراگير سازند. اين جمله حضرت كه فرمود: «اعمها فى العدل» به عنوان ملاك و معيار و الگو در قانونگذاريها، برنامهريزيها و خدمات مورد نظر باشد، تا عدالت در همه جا و براى همه كس چه آنان كه در مركز تصميمگيريها قرار دارند و چه آنان كه در نقطههاى دور دست زندگى مىكنند چهره نمايد. آن روستايى دور افتاده و محروم، با دستانى پينه بسته و چهرهاى آفتاب سوخته، بسان آن شهرنشين برخوردار از خدمات دولتى، مورد توجه باشد و طعم شيرين عدل را بچشد و اين است آن ميزانى كه على(ع) عمر خود را بر سر آن گذاشت و لحظهاى از پياده شدن آن، غفلت نورزيد. 3. در هر جامعهاى، خاصگان و آنانى كه خود را از ديگران به حكومت نزديكتر و خودمانىتر مىدانند، وجود دارند، لكن نظام علوى و ارزشى دينى، بايد هميشه و همهگاه، توده مردم را در كانون توجه خود داشته باشد، نه آن كه به سود برخوردارها و خاصگان گام بردارد. اميرالمؤمنين(ع) با اين جمله كه «واجمعها برضى العامة» به يك اصل اصيل و عميق اجتماعى اشاره مىكند و به دستاندركاران نظام اسلامى هشدار مىدهد: در حركت و تلاش و برنامه و سياستخود، ملاك تصميمها و بخشنامهها و پيش از آن روح قانونگذاريها، بايد به گونهاى باشد كه دل توده مردم را شاد كند و گرهى از كار آنان بگشايد. همانها كه در همه صحنهها و مناسبتها سنگزيرين نظامند و در تمام رخدادها، بارهاى سنگين را بر دوش مىكشند و به هنگام خطر هم، از همه پيشگامتر و پيشتازترند. اگر والى اسلامى و مجموعه زير نظر وى، بتوانند به اين اصل پاىبندى نشان دهند،مىتوانند ادعا كنند كه در خط ولايت علوى گام برمىدارند و به سمت و سوى عدالت پيشمىروند: «وان افضل قرة عين الولاة استقامة العدل فى البلاد...» [55] و آن چه بيشتر ديده واليان بدان روشن است، برقرارى عدالت در شهرهاست. اگر اين سه نكته در نظام اسلامى پياده شود، مىتوان گفت: حكومتبا ترازو ميزان به جلو مىرود و زمينهساز حكومتى خواهد بود كه: «يملا الارض قسطا و عدلا...» [56]است.