ميزان بودن عدل در نگاه قرآن
در فرهنگ قرآن از ارزشهاى اجتماعى بسيارى به عنوان برترين و بهترينها ياد شده است. گاه، علم و عالمان، در جايگاه بلندى قرار مىگيرند:
«...يرفع الله الذين آمنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات.»[19]
...خدا رتبه كسانى از شما را كه گرويده و كسانى را كه دانشمندند بلند گرداند.
گاه، جهاد و مجاهدان:
«فضل الله المجاهدين على القاعدين اجرا عظيما.» [20]
خداوند، مجاهدان را بر خانهنشينان به پاداشى بزرگ برترى بخشيده است.
و در سوره حجرات، پس از بيان گوناگون بودن انسانها، قبيلهها، و شعبههاى اجتماعى، از «تقوا» به عنوان بهترين ارزش در نزد خدا، ياد شده است:
«ان اكرمكم عند الله اتقيكم.» [21]
در حقيقت، ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست.
در اين نگرش، دانش و جهاد و تقوا معيارهاى ارزشى والايى هستند كه در ميان ديگر ارزشهاى فردى و اجتماعى درخشندگى و نمود بيشترى دارند. ولى با همه اين برتريها قرآن از ميزان و معيار ديگرى سخن گفته است كه بستر اين ارزشها به شمار مىرود:
«اعدلوا هو اقرب للتقوى.» [22]
عدالت كنيد كه آن، به تقوا نزديكتر است.
اگر در جامعهاى عدالت رخ بنمايد و تلاش براى به سامان آوردن زندگى مسلمانان به عنوان وظيفهاى عمومى و اجتماعى جايگاه خود را پيدا كند و استضعافگرايى و استكبار ستيزى و بخشيدن حق به صاحبان آن، از باب تكليف و وظيفه دينى، فرهنگ شود، بىگمان علم و دانش در بستر ايمان بالندهتر مىگردد و جهاد و دفاع همگانىتر مىشود و تقوا و خويشتنبانى هم آسانتر به وجود مىآيد.
در محيطى كه عدالتحاكم است، ارزشهاى ديگر زمينه رشد و رويش بيشترى مىيابند.
به همين جهت، قرآن از عدالتبه عنوان «ميزان» نام برده است:
«والسماء رفعها ووضع الميزان الا تطغوا فى الميزان واقيموا الوزن بالقسط ولاتخسروا الميزان.» [23]
و آسمان را بر افراشت و ترازو را گذاشت، تا مبادا از اندازه درگذريد و وزن را به انصاف بر پا داريد و در سنجش مكاهيد.
ميزان، آن وسيلهاى است كه حقيقت و اندازه پديدههاى مادى و معنوى بدان سنجيده مىشود. در ماديات، ترازو، متر و... وسيله سنجشند و در معنويات، وحى و عقل و فطرت.
ميزان و اندازهگيرى و ابزار سنجش در هر چيزى، مناسب با آن است. از اين روى، در قيامت «حق» ميزان است: «و الوزن يومئذ الحق.» [24]
در مسائل فكرى و ارزيابى انديشهها، دانش «منطق» به عنوان ميزان شناخته مىشود. و در مسائل اجتماعى و اقتصادى و حقوقى هم، عدالت محور و ميزان است. در آيات مورد اشاره، سهبار وايه «ميزان» تكرار شده است:
در آيه نخست، به ميزان و معيار حاكم بر عالم هستى اشاره شده كه در روايت از آن، چنين سخن به ميان آمده است:
«بالعدل قامت السموات والارض.» [25]
و در دومين آيه، به نگهداشت ميزان و عدالت و از بين نبردن حقوق ديگران اشاره شده است. سومين آيه هم به عدل و داد در دادوستدهاى اقتصادى و مالى اشاره دارد.
در آيه شريفه زير نيز، خداوند از ميزان فرو فرستاده شده از نزد خود، سخن مىگويد:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط....» [26]
به راستى پيامبران خود را با دلايلى آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند.
مقصود از ميزان در اين آيه، به يقين ترازوهاى حسى و مادى نيست; بلكه اشاره به معيارى است كه ارزشها و ضدارزشها و نيك و بدهاى اجتماعى را بتوان با آن بازشناخت و از يكديگر جدا ساخت و آن، جز حكمها و قانونهاى الهى و دين و آيين وحيانى چيز ديگرى نيست.
بىگمان، قانونهاى عادلانه خداوندى ميزان و معيارى است كه به وسيله آن خوب و بد و حق و باطل را مىتوان از يكديگر جدا كرد و به صراط مستقيم الهى گام نهاد.
آيههاى ديگرى نيز در قرآن وجود دارد كه وايه «ميزان» در آنها نيامده، ولى روح و محتواى آنها دعوت به عدل و عدالت و حق و انصاف و احسان است. از جمله:
«ان الله يامر بالعدل والاحسان....»[27]
خداوند به عدل و نيكى دستور مىدهد.
علامه طباطبايى در تفسير اين آيه شريفه مىنويسد:
«حقيقت عدل، پديد آوردن برابرى و توازن در كارهاست. به اين معنى كه هر كسى به سهمى كه سزاوار آن استبرسد. بنابراين، عدل در باورها آن است كه ايمان به حق پيدا كند و عدل در رفتار انسان به آن است كه كارهايش در راستاى خوشبختى قرار گيرد و از بدبختى بگريزد. و عدل در بين مردم آن است كه هر كدام در جايگاهى قرار بگيرند كه عقل و شرع و عرف آن را سزاوار مىداند، نيكوكار، پاداش بگيرد و بدكار كيفر، داد مظلوم از ظالم گرفته شود. و در اجراى قانون، تبعيض و استثناء وجود نداشته باشد.... به هر حال، گرچه عدل به عدالت فردى و اجتماعى تقسيم مىشود، لكن ظاهر سياق و روند آيه نشان مىدهد كه مراد از آن عدالت اجتماعى است.» [28]
گزيده سخن آن كه: قرآن، بذر انديشه عدل را در دلها كاشت و آن را به خوبى آبيارى كرد. به همان اندازه كه از عدل فردى به عنوان روح ارزشها و معيار آن و سنگزيرين ارزشهاى والاى انسانى ياد كرده، از عدل در چهرههاى گوناگون: تكوينى، تشريعى، اخلاقى و اجتماعى آن نيز به شايستگى ياد كرده است و با اين خطكش معنوى، همه امور مربوط به زندگى فردى و اجتماعى انسان، ارزيابى گرديده است.
شهيد مطهرى مىنويسد:
«بيشترين آيات مربوط به عدل درباره عدل جمعى و گروهى است، اعم از خانوادگى، سياسى، قضايى، اجتماعى... در قرآن، از توحيد گرفته تا معاد، از نبوت گرفته تا امامت و زعامت و از آرمانهاى فردى گرفته تا هدفهاى اجتماعى، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل قرآن همدوش توحيد، ركن معاد، هدف تشريع نبوت، فلسفه زعامت و امامت، معيار كمال فرد و مقياس سلامت اجتماع است.» [29]
اين بود نگرشى كوتاه به جايگاه «عدل» در قرآن و اشارهاى اجمالى به ميزان و معيار بودن آن در ارزيابيهاى فردى و اجتماعى.