پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)

آیة الله العظمی مکارم شیرازی با همکاری: جمعی از فضلاء و دانشمندان

جلد 1 -صفحه : 615/ 268
نمايش فراداده

آنهاست» (وَ لَهُمْ خَصائِصُ حَقِّ الْوِلايَةِ).

مقدّم داشتن «لهم» در جمله بالا اشاره به اين است كه اين ويژگيها منحصر به آنهاست.

چگونه از همه شايسته تر نباشند در حالى كه آنها اساس دين و ستون يقينند و اسلام راستين و ناب محمّدى را خالى از هر گونه افراط و تفريط عرضه مىكنند و نعمتهاى وجودى آنها بر همگان جريان دارد.

درست به همين دليل: «وصيّت پيامبر و وراثت خلافت او در آنهاست» (وَ فيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِراثَةُ).

اگر پيامبر درباره آنان وصيّت كرد و پيشوايى خلق را به آنان سپرد به خاطر همين واقعيّتها بود نه مسأله پيوند خويشاوندى و نسب.

پيداست كه منظور از وصيّت و وراثت در اين جا مقام خلافت و نبوّت است و حتّى كسانى كه ارث را در اين جا به معناى ارث علوم پيامبر (صلى الله عليه وآله) گرفته اند نتيجه اش شايستگى آنها براى احراز اين مقام است; چرا كه پيشواى خلق بايد وارث علوم پيامبر باشد و جانشين او همان وصىّ اوست; زيرا معلوم است كه ارث اموال، افتخارى نيست و وصيّت در مسائل شخصى و عادى، مطلب مهمّى محسوب نمى شود و آنها كه تلاش كرده اند وصيّت و وراثت را به اين گونه معانى تفسير كنند در واقع گرفتار تعصّبها و تحت تأثير پيشداوريها بوده اند; زيرا آنچه مىتواند همرديف (اَساسُ الدّينِ وَ عِمادُ اليَقينِ وَ خَصائِصُ حَقِّ الْوِلايَةِ) واقع شود همان مسأله خلافت و جانشينى رسول الله (صلى الله عليه وآله) است و غير آن شايسته نيست كه همرديف اين امور گردد.

سرانجام در آخرين جمله، گويى مردم قدرنشناس زمان خود را مخاطب ساخته و مىفرمايد: «هم اكنون كه حق به اهلش باز گشته و به جايگاه اصلى منتقل شده چرا كوتاهى و سستى و پراكندگى داريد و قدر اين نعمت عظيم را نمى شناسيد؟» (اَلآنَ اِذْ