شده است، به طرز جالبى منعكس است مىفرمايد:
هر يك از مردم بر زمانى عيب مىگيرند، در حالى كه زمان ما عيبى جز ما ندارد. ما بر زمان خود عيب مىگيريم، در حالى كه عيب در خود ما است و اگر زمان زبان بگشايد، ما را مسخره خواهد كرد. (شاهد اين سخن اين كه) گرگ گوشت همنوع خود را نمى خورد، ولى ما آشكارا گوشت يكديگر را مىخوريم.
بديهى است كه فساد زمان هرگز برطرف نمى شود، مگر مردم زمان عوض شوند. و لطف الهى نيز شامل حال آنها نمى شود، مگر آنها دگرگون گردند: (اِنَّ اللهَ لايُغَيِّرُ ما بِقُوم حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ). (2)
و به اين ترتيب، مقصّر اصلى در هر حال انسانها هستند.
مسأله مهمّى كه در سرنوشت جامعه هاى بشرى تأثير قطعى دارد و بسيارى از آن غافلند، مسأله نظام ارزش گذارى در جامعه است.
توضيح اين كه مسير حركت هر جامعه، به سوى ارزشهايى است كه در آن جامعه به عنوان ارزش والا شناخته شده است، حال اگر ضدّ ارزش ها به دلايلى جاى ارزشها را بگيرند، حركت عمومى جامعه به سوى ضدّ ارزشها طبيعى خواهد بود.
اين كه مىگوييم «حركت عمومى»، منظور حركت غالب افراد جامعه است كه مانند برگهايى بر صفحه اين رودخانه عظيم همسو و همراه آن در حركتند، وگرنه هميشه در هر جامعه اى افراد مؤمن و قدرتمند از نظر روح و تفكّر بوده و هستند كه
1 ـ عيون أخبار الرضا، (به نقل از بحارالأنوار، جلد 49، صفحه 111). 2 ـ سوره رعد، آيه 11.