ابلهى آنان است كه ضعف ها را در نظر خود و ديگران قوّت و قدرت نشان مىدهند و دنياپرستى را در چهره زهد و پارسايى ظاهر مىكنند.
در اين كه فرق ميان گروه چهارم و نخست از يك سو و گروه چهارم و سوم از سوى ديگر چيست؟ گفتوگو است. آنچه مناسب تر به نظر مىرسد، اين است كه گروه نخست، دنياپرستانى هستند كه به خاطر ضعف و ناتوانى و بى كفايتى در گوشه اى خزيده و به سراغ مال و جاه و مقامى نمى روند، ولى اصرار ندارند كه اين ضعف و ناتوانى را به صورت نقطه قوّتى نشان دهند، در حالى كه گروه چهارم، از اين ضعف و ناتوانى خود براى كسب و جاهت در جامعه بهره گيرى كرده و آن را نوعى قناعت و زهد مىشمرند و ملك آزادگى و كنج قناعت را گنجى مىدانند كه براى سلاطين با شمشير ميسّر نيست.
و امّا تفاوت گروه چهارم با گروه سوم، اين است كه گروه سوم از طريق رياكارى خود را به مقاماتى مىرسانند و با استفاده از تزوير به مقاصد نامشروعشان مىرسند.
به تعبير ديگر، آنچه را ظالمانِ زورمدار از حطام دنيا، با ظلم و زور به چنگ مىآورند، اينها از طريق رياكارى و فريب مردم به دست مىآورند.
دين خود را به دنيا مىفروشند و متاع دنيا را به بهاى دين فروشى به چنگ مىآورند، در حالى كه گروه چهارم، به جاه و مقامى نايل نمى شوند! امّا همين اندازه دل خوش كرده اند كه مردم آنها را قانع و زاهد مىپندارند.
البته گروه نخست و چهارم، هر دو در اين مشتركند كه اگر ميدانى براى ظلم و فساد پيدا كنند از دو گروه ديگر، چيزى كم ندارند.
امام (عليه السلام) در بيان چهار گروه اجتماعى در بالا، بحق داد سخن داده و پيروان راستين ولايت را از خطرات بزرگى كه از ناحيه اين چهار گروه (فاسدان بى كفايت،