صفحهى 156
حيوان بدوشيد و به شدّت بر زمين فرو ريخت». (أَلَّفَ غَمَامَهَا بَعْد افْتِرَاق لُمَعِهِ، (1) وَ تَبَايُنِ قَزَعِهِ، (2) حَتَّى إِذَا تَمَخَّضَتْ (3) لُجَّةُ الْمُزْنِ (4) فِيْهِ وَ الْتَمَعَ بَرْقُهُ فِي كُفَفِهِ، (5) وَ لَمْ يَنَمْ وَمِيضُهُ (6) فِي كَنَهْوَرِ (7) رَبَابِهِ، (8) وَ مُتَرَاكِمِ سَحَابِهِ، أَرْسَلَهُ سَحّاً (9) مُتَدَارِكاً، قَدْ أَسَفَّ (10) هَيْدَبُهُ، (11) تَمْرِيهِ (12) الْجَنُوبُ دِرَرَ (13) أَهَاضِيبِهِ، (14) وَ دُفَعَ شَآبِيبِهِ (15)).
در اين تعبيرات زيبا، نكات علمى مهمّى نهفته است; نخست اشاره به مأموريّت بادها مىكند كه قطعات پراكنده ابر را كه از درياها بر خاسته اند به هم مىپيوندد تا بارانى گسترده و سيراب كننده به وجود آيد.
سپس به تراكم و فشار ابرها بر يكديگر كه آنها را آماده نزول باران مىكند و آن گاه به نقش جرقّه هاى برق، در يارى ابرها و كمك كردن براى ريزش باران دارد، اشاره مىكند; زيرا مىدانيم برق ها كه بر اثر الكتريسته مثبت و منفى ابرها به وجود مىآيد
1. لُمَع» جمع «لُمعه» (بر وزن لقمه) به معناى قطعه است; خواه قطعات ابر باشد، يا چيز ديگر. 2. «قَزع» جمع «قزعه» (بر وزن ثمره) به معناى قطعه ابر نازك است. 3. «تَمَخَّضت» از مادّه «مَخض» (بر وزن فرض) به معناى حركت شديد است، مانند حركتى كه به هنگام گرفتن كره از ماست به مشك وارد مىكنند و «مخاض» به حركت شديد بچه در شكم مادر به هنگام زايمان گفته مىشود. 4. «مُزْن» به معناى ابرهاى روشن است و گاه آن را به ابرهاى باران زا تفسير كرده اند. 5. «كُفَف» جمع «كُفّه» (بر وزن قبّه) به معناى حاشيه و اطراف و جوانب هر چيزى است. 6. «وَميض» از مادّه «ومض» (بر وزن رمز) به معناى درخشش مختصر است و «وَميض» به معناى درخشندگى است. 7. «كَنَهْوَر» به معناى قطعه عظيم يا متراكم از ابرهاست. 8. «رَباب» جمع «رَبابه» به معناى ابرهاى سفيد و به هم پيوسته است. 9. «سَحّ» به معناى فربه شدن و نيز به معناى فرو ريختن آب فراوان است و در خطبه بالا به همين معنا به كار رفته است. 10. «أسفّ» از مادّه «إسفاف» به معناى نزديك شدن به زمين است. 11. «هَيْدَب» به معناى ابر پر آب و سنگينى است كه به زمين نزديك مىشود. 12. «تَمرى» از مادّه «مرى» (بر وزن نرم) به معناى دست كشيدن به پستان حيوان براى دوشيدن است. 13. «دِرَر» جمع «درّة» (بر وزن ملّت) به معناى فراوانى و جريان شير است. 14. «أهاضيب» جمع «أُهْضُوبَة» به معناى دوشيدن پى در پى است. 15. «شآبيب» جمع «شؤْبُوب» (بر وزن بهلول) به معناى رگبار باران است.