صفحهى 447
نشنيدم و آثار جاهليّت در او نمايان نبود; بى جهت نمى خنديد و همراه كودكان بازى نمى كرد».
باز در همان كتاب آمده است كه گاهى براى «عبدالمطّلب» درسايه كعبه فرشى مىگستراندند و هيچكس به احترام او بر آن فرش نمى نشست; فرزندانش در اطراف فرش مىنشستند، تا او خارج شود; ولى پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله) در همان زمان مىآمد و روى فرش «عبدالمطّلب» مىنشست! عموهايش مىخواستند او را دور كنند; «عبدالمطلب» مىگفت فرزندم را رها كنيد! «فَوَاللهِ إِنَّ لَهُ لَشَأْناً عَظِيماً; به خدا سوگند! او مقام والايى دارد» (1) و نيز از «ابوطالب» در مورد خلق و خوى پيامبر (صلّى الله عليه وآله) در زمان طفوليّت و نوجوانى اين دو بيت نقل شده است. مىگويد:
«من همواره تو را راستگو ديدم كه سخنى به گزاف نمى گويى. تو همواره سخن به صواب مىگفتى، در حالى كه هنوز در سنّ نوجوانى بودى.» (2)
و از عجايب اينكه در حالات شيرخوارگى پيامبر (ص) نوشته اند: هنگامى كه او را به دايه اش «حليمه» سپردند، او تنها از پستان راست وى شير مىنوشيد و اصلا تمايلى به پستان چپ نشان نمى داد! گويى مىخواست عدالت را رعايت كند و سهم فرزند «حليمه» را نيز در نظر بگيرد. (3)
و در پنجمين و ششمين و هفتمين توصيف اشاره به نجابت و كرامت پيامبر (صلّى الله عليه وآله) در بزرگسالى مىكند چيزى كه بر كسى پوشيده نيست و تاريخ شاهد صدق آن است.
1. مناقب ابن شهرآشوب، جلد 1، صفحه 34 تا 37. (مطابق نقل شرح نهج البلاغه شوشترى، جلد 2، صفحه 204) و سيره ابن هشام، جلد 1، صفحه 178. 2. همان مدرك. 3. اين حديث را ابن شهرآشوب، طبق نقل بحارالانوار، جلد 15، صفحه 332 آورده است.