اسارت بانوان، فاجعهكربلا و جنايات بنىاميّه و فداكارى حسين عليه السلام را از پس پرده بيرون آورد.
اگر اسارت آن ها نبود، دشمنان آل محمد صلّى الله عليه وآله پردهاى برجنايات كربلا مىكشيدند و نمىگذاشتند كسى از آن آگاه شود، وكسانى را كه اطلاع داشتند، زبانشانرا به وسيله پول و يا زور مىبستند، واين جنايت هولناك، و اين فداكارى بزرگ را از صفحات تاريخ محو مىكردند.
چنان كه بسيارى از جنايتكاران، آثار جرم وجنايت خود را محو كردند؛ مگر ستمى كه بر مادر زينب شد، از صفحات تاريخ محونگرديد؟! ولى زينب بايد در كربلا باشد، فداكارى برادر، و جنايتكارى بنىاميّه را ببيند، و سپس اسير شود، تا اين حقيقت بزرگ محو نشود.
گزافه نگفتهايم اگر بگوييم: اسارت زينب موجب زنده شدن پدرش على عليه السلام و جدّش رسولخدا صلّى الله عليه وآله و تجديد حيات اسلام بود؛ زيرا بنىاميه با زور و پول و حيلهگرى مىخواستند همه را محوونابود كنند واثرى از رسالت رسول صلّى الله عليه وآله باقى نگذارند.
كشتهشدن حسين عليه السلام اين نقشه پليد را برباد داد و اسارتزينب، كشته شدن حسين را بر ملا ساخت.
زينب، عمر درازى نكرد و در جوانى از دنيا رفت.
ولى اين حقيقت از وى بهيادگار بماند.
در سال 31 شمسى بهكشورهاى عربى مسافرتكردم و در روز يازدهم محرم سال 71 يكى از دوستان لبنانى اين كتاب را بهمن عنايت كرد. پس از مطالعه، آن را بسيار شايسته و شيوا يافتم و بهمضمون: