ترقّى و تعالى صعود مىكرد. خردمند بانويى كه از آغاز عمر در مركز حوادِث بزرگ و پيشآمدهايى كه در تحوّلات زندگى بشر، داراى بزرگترين تأثير بوده، جاى داشت و از نزديك، با هوشى سرشار و نظرى دقيق بهحقيقتِ آن حوادث پىمىبرد و موقعيت شخصيتهاى رحمانى و شيطانى را، كه در برابر يكديگر قرار گرفته بود؛ تشخيص مىداد و تأثير هركدام را به خوبى درك مىكرد و از راز پيروزى اين و رمز شكست آن آگاه بود و موفقيتهاى ابدى را كه در آغاز با شكست صورى جلوهگر مىشد، از شكست قطعى، كه در ابتدا با موفقيت پندارى همراه بود، تميز مىداد.
يكتا زنى كه نه تنها در زنان، بلكه در مردانِ عالم، كمتر نظيرش را مىتوان ديد. توانا بانويىكه عالىترين نمونهاى از شهامت و دليرى، دانش و بينش، كفايت و خردمندى، قدرت روحى و تشخيص موقعيت بوده وهر وظيفهاى از وظايف گوناگون اجتماعى را كه بهعهده گرفت، به خوبى انجام داد.
دانشمندْ بانويىكه بايد مردان جهان از خوان تعليماتش بهره برگيرند و از خرمن كمالاتش خوشهها بچينند.
او بانوى بانوان، زينب، دختر اميرالمؤمنين بود.
تاريخ، خانوادهاى مانند خانواده كوچك على عليه السلام سراغ ندارد، كه تمام افراد آن شخصيتهايى باشند كه در سير تاريخ تأثيرى عميق داشته و تحوّلى فوقالعاده ايجاد كرده باشند.
تاريخ به ما چنين نشان مىدهد كه اگر نابغهاى بزرگ از خانوادهاى برخاست، نابغه ديگرى ازآن كمتر برمىخيزد؛ گويا او همه برجستگىها و شايستگىهاى افرادخانواده را مىگيرد و براى دگران چيزىنمىگذارد.
لذا، او همه چيز مىشود و افرادِ ديگرِ خانواده هيچ...خانواده اميرالمؤمنين از اين قانون اجتماعى جداست.
زيرا همه افراد آن از بزرگان جهان مىباشند:
على عليه السلام بزرگ است، زهرا عليها السلام بزرگ است، حسن عليه السلام بزرگ است، حسين عليه السلام بزرگ است، زينب عليها السلام بزرگ است.