بانوی کربلا حضرت زینب (سلام الله علیها)

عائشه بنت الشاطی؛ ترجمه: رضا صدر

نسخه متنی -صفحه : 176/ 9
نمايش فراداده

ايجاب كرد، كه از خيمه بيرون آيد و سپاه پيروزمندكوفه را سرزنش كند، و سپس كاروان دل‏شكسته و مصيبت‏كشيده را قافله سالار باشد، اين وظيفه را نيز به خوبى انجام داد. دختر زهرا عليها ‏السلام معناى زيربار ظلم نرفتن و در برابر ظالم استقامت ورزيدن را نشان داد و با قدرت روحى خود، كاخ ستم‏گران را ويران ساخت و به جهانيان اعلام‏كرد كه با از خود گذشتن مىتوان قدرت‏مندترين ستم‏كاران راكوبيد.

خواهر حسين عليه‏ السلام در اين جهاد مقدّس، ترس و بيمى به‏خود راه نداد و با نهايت دليرى، ابن‏زياد شومِ سركشِ بىرحم، و يزيد پليدِ مقتدرِ بىعرضه را مفتضح ساخت. آرى، يزيد مقتدر بود؛ زيرا او وارث قدرتى بود كه دگران ايجاد كرده بودند، بىعرضه بود؛ زيرا خود لياقت ايجاد قدرتى نداشت، و بر سر خوان قدرتى گسترده نشسته بود.

بانوى خردمندِ بنىهاشم، كوفيان را كه دوستان دغل‏باز بودند، رسوا كرد، دوستانىكه هنگام خوشى و سيادت يارند، و موقع سختى خار، و با دشمن هم‏گام.

روز به‏روز بدنامى كوفيان و رسوايى آن ها افزوده مىشود و تا دنيا باقى است، جهان خرد و انسانيت، بر آن ها لعنت مىفرستد.

زينب، تا برادر والامقامش در حيات بود، او را خدمت گزار و فرزندانش را پرستار بود، و هنگامىكه برادر عازم كشته شدن گرديد، زينب هر چه در قدرت داشت، براى حفظ‏جان برادر نثار كرد.

فرزند دل‏بندش را در راه برادر بزرگوارش فدا كرد. براى برادر در فكر جمع‏آورى سپاه بود. روحيه سربازان برادر را تقويت مىكرد. هنگامىكه جوان برومند برادرش در خاك و خون غلتيد، و پدر داغ‏ديده ايستاده، مىنگريست، زينب خود را رسانيد كه توجه برادر را به جاى ديگر منعطف سازد، مبادا در اثر اين مصيبت جان‏فرسا، نيروى برادر كاسته شود. وقتى كه برادر تنها ماند و يك تنه به نبرد ادامه‏مى داد، زينب، جان خود را در كف دست گرفت، و به سوى عمر سعد و سپاه بىرحم كوفه‏روان شد؛ شايد ساعتى، شهادت برادر را به‏تأخير اندازد.

شب يازدهم محرم، زينب بىكس شد.