سیری در سیره ائمه اطهار

مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 144/ 107
نمايش فراداده

نكنم ، يعني عملا جزء دستگاه نباشم ، حالا اسم مي خواهد ولايتعهد باشد ، باشد ، سكه به نام من مي خواهند بزنند ، بزنند ، خطبه به نام من مي خواهند بخوانند ، بخوانند ، ولي در كارها عملا مرا شريك نكن ، كاري را عملا به عهده من نگذار ، نه در كار قضا و دادگستري دخالتي داشته باشم ، نه در عزل ونصبها و نه در هيچ كار ديگري ( 1 ) . در همان مراسم تشريفاتي نيز امام طوري رفتار كرد كه آن ناچسبي خودش به دستگاه مأموني را ثابت كرد . آن جمله اي كه در اولين خطابه ولايتعهدش خواند به نظر من خيلي عجيب و با ارزش است . آن مجلس عظيم را مأمون تشكيل مي دهد و تمام سران مملكتي از وزراء و سران سپاه و شخصيتها را دعوت مي كند و همه با لباسهاي سبز كه شعاري بود كه آن وقت مقرر كردند شركت مي كنند( 2 ) . اول كسي را كه دستور داد بيايد با حضرت رضا به عنوان ولايتعهد بيعت كند پسرش عباس بن مأمون بود كه ظاهرا قبلا وليعهد يا نامزد و لايتعهد بود ، و بعد ديگران يك يك آمدند و بيعت كردند . سپس شعرا و خطبا آمدند و شعرهاي بسيار عالي خواندند و خطابه هاي بسيار غرا انشاء كردند . بعد قرار شد خود حضرت خطابه اي بخواند . حضرت بر خاست و در يك سطر و نيم فقط ، صحبت كرد كه جملاتش در واقع ايراد به تمام كارهاي آنها بود . مضمونش اين است : " ما ( يعني ما

. 1 در واقع امام نمي خواست جزء دستگاه مأموني قرار گيرد به طوري كه به اين دستگاه بچسبد .

. 2 البته اينكه لباس سبز چرا ؟ بعضي مي گويند اين تدبير فضل بن سهل بود ، زيراشعار خود عباسيها لباس سياه بود ، فضل از آن روز دستور داد كه همه با لباس سبز بيايند ، و گفته اند در اين تدبير ، روح زردشتيگري وجود داشت و رنگ سبز شعار مجوسي ها بود . ولي من نمي دانم اين سخن چقدر اساس دارد .