، شما مردم بايد حق ما را به ما بدهيد ، و اگر شما حق ما را به ما بدهيد ما هم در مقابل شما وظيفه اي داريم كه بايد انجام دهيم ، و وظيفه خودمان را انجام مي دهيم " . نه تشكري از مأمون و نه حرف ديگري ، و بلكه مضمون بر خلاف روح جلسه و لايتعهدي است .بعد هم اين جريان همين طور ادامه پيدا مي كند ، حضرت رضا يك وليعهد به اصطلاح تشريفاتي است كه حاضر نيست در كارها مداخله كند و در يك مواردي هم كه اجبارا مداخله مي كند به شكلي مداخله مي كند كه منظور مأمون تأمين نمي شود ، مثل همان قضيه نماز عيد خواندن كه مأمون مي فرستد
نزد حضرت و حضرت مي گويد : ما با تو قرار داريم كه من در هيچ كار مداخله نكنم . مي گويد آخر اينكه تو در هيچ كار مداخله نمي كني مردم مرا متهم مي كنند ، حال اين يك كار مانعي ندارد ، حضرت مي فرمايد : اگر بخواهم اين كار را بكنم بايد به رسم
. 1 در بحار الانوار ، ج 49 ص 146 ، عبارت چنين است : لنا عليكم حق برسول الله ( ص ) ، و لكم علينا حق به ، فاذا انتم اديتم الينا ذلك