جنگ عقايد - سیری در سیره ائمه اطهار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در سیره ائمه اطهار - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جنگ عقايد

در اين زمان ما مي بينيم كه يكمرتبه بازار جنگ عقايد داغ مي شود و چگونه داغ مي شود ! اولا در زمينه خود تفسير قرآن و قرائت آيات قرآني بحثهايي شروع مي شود . طبقه اي به وجود آمد به نام " قراء " يعني كساني كه قرآن را قرائت مي كردند و كلمات قرآن را به طرز صحيحي به مردم مي آموختند . ( مثل امروز نبوده كه قرآن به اين شكل چاپ شده باشد ) . يكي مي گفت
من قرائت مي كنم و قرائت خودم را روايت مي كنم از فلان كس از فلان كس از فلان صحابي پيغمبر ( كه اغلب اينها به حضرت امير مي رسند . ) ديگري مي گفت من [ قرائت خودم را روايت مي كنم ] از فلان كس از فلان كس از فلان كس . مي آمدند در مساجد مي نشستند و به ديگران تعليم قرائت مي دادند

، و غير عربها بيشتر در حلقات اين مساجد شركت مي كردند ، چون غير عربها بودند كه با زبان عربي آشنايي درستي نداشتند و علاقه و افري به ياد گرفتن قرآن داشتند . يك استاد قرائت مي آمد در مسجد مي نشست و عده زيادي جمع مي شدند كه از او قرائت بياموزند
. احيانا اختلاف قرائتي هم پيدا مي شد . از آن بالاتر از تفسير و بيان معاني قرآن بود كه آيا معني اين آيه اين است يا آن ؟ بازار مباحثه داغ بود ، آن مي گفت معني آيه اين است ، و اين مي گفت معني آيه آن است

. و همين طور بود در حديث و رواياتي كه از پيغمبر رسيده بود . چه افتخار بزرگي بود براي كسي كه حافظ احاديث بود ، مي نشست و مي گفت كه من اين حديث را از كي از كي از پيغمبر روايت مي كنم . آيا اين حديث درست است ؟ و آيا مثلا به


اين عبارت است ؟ از اينها بالاتر نحله هاي فقهي بود . مردم مي آمدند مسئله مي پرسيد ند ، همين طور كه الان مي آيند مسئله مي پرسند . طبقاتي به وجود آمده بودند - در مراكز مختلف به نام " فقها " كه بايد جواب مسائل مردم را مي دادند :

اين حلال است ، آن حرام است ، اين پاك است ،
آن نجس است ، اين معامله صحيح است ، آن معامله باطل است . مدينه خودش يكي از مراكز بود ، كوفه يكي از مراكز بود كه ابوحنيفه در كوفه بود ، بصره مركز ديگري بود ، بعدها كه در همان زمان امام صادق اندلس فتح شد يك مراكزي هم به تدريج در آن نواحي تشكيل شد ،
و هر شهري از شهرهاي اسلامي خودش مركزي بود . مي گفتند فلان فقيه نظرش اين است ، فلان فقيه ديگر نظرش آن است ، اينها شاگرد اين مكتب بودند . آنها شاگرد آن مكتب ، و يك جنگ عقايدي هم در زمينه مسائل فقهي پيدا شده بود .

از همه اينها داغتر - نه مهمتر - بحثهاي كلامي بود . از همان قرن اول طبقه اي به نام " متكلم " پيدا شدند ( كه اين تعبيرات را در كلمات امام صادق مي بينيم و حتي به بعضي از شاگردانشان مي فرمايند :

" اين متكلمين را بگويد بيايند . " . متكلمين در اصول عقايد و مسائل اصولي بحث مي كردند :

درباره خدا ، درباره صفات خدا ، درباره آياتي از قرآن كه مربوط به خداست
، آيا فلان صفت خدا عين ذات اوست يا غير ذات اوست ؟ آيا حادث است يا قديم ؟ درباره نبوت و حقيقت وحي بحث مي كردند ، درباره شيطان بحث مي كردند ، درباره توحيد و ثنويت بحث مي كردند ، درباره اينكه " آيا عمل ركن ايمان است كه اگر عمل نبود ايماني نيست ، يا اينكه عمل در ايمان دخالتي ندارد ؟ " بحث مي كردند ، درباره قضا و قدر بحث


/ 144