شهادت علي عليه السلام - سیری در سیره ائمه اطهار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در سیره ائمه اطهار - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عبدالرحمن ابن ملجم مي آيد علي ( ع ) را مي كشد ، آنوقت ببينيد چقدر برايش كف مي زنند . يكي از اين خارجيها يك رباعي دارد ، [ در بيت اول آن ] مي گويد :




  • يا ضربة من تقي ما اراد بها
    الا ليبلغ من ذي العرش رضوانا



  • الا ليبلغ من ذي العرش رضوانا
    الا ليبلغ من ذي العرش رضوانا



مرحبا به ضربت آن مرد پرهيزكار . ( كي ؟ ابن ملجم ) آن مرد پرهيزكاري كه جز رضاي خدا چيزي را در نظر نداشت . بعد مي گويد : " اگر اعمال تمام مردم را در ترازوي ميزان الهي بگذارند و آن ضربت ابن ملجم را نيز بگذارند ، آنوقت خواهند ديد كه در ميان خلق خدا هيچكس عملي بزرگتر از عمل ابن ملجم انجام نداده " . جهالت اينچنين مي كند با اسلام و مسلمين .

شهادت علي عليه السلام

ابن ملجم يكي از آن نه نفر زهار و خشكه مقدس هاست كه مي روند در مكه و آن پيمان معروف را مي بندند و مي گويند همه فتنه ها در دنياي اسلام معلول سه نفر است : علي ، معاويه و عمر و عاص . ابن ملجم نامزد مي شود كه بيايد علي ( ع ) را بكشد .

قرارشان كي است ؟ شب نوزدهم ماه رمضان . چرا اين شب را قرار گذاشته بودند ؟ ابن ابي الحديد مي گويد : ناداني را ببين ! اينها شب نوزدهم ماه رمضان را قرار گذاشتند ، گفتند چون اين عمل ما يك عبادت بزرگ است آن را در شب قدر انجام بدهيم كه ثوابش بيشتر باشد . ابن ملجم آمد به كوفه ومدتها در كوفه منتظر شب موعود بود . در اين خلالهاست كه با دختري به نام " قطام " كه او هم خارجي و


هم مسلك خودش است آشنا مي شود ، عاشق و شيفته او مي گردد ، شايد تا اندازه اي مي خواهد اين فكرها را فراموش كند . وقتي كه مي رود با او مساله ازدواج را در ميان مي گذارد ، او مي گويد من حاضرم ولي مهر من خيلي سنگين است

. اين هم از بس كه شيفته اوست مي گويد هر چه بگوئي حاضرم . مي گويد سه هزار درهم . مي گويد مانعي ندارد . يك برده . مانعي ندارد . يك كنيز . مانعي ندارد چهارم : كشتن علي بن ابي طالب . اول كه خيال مي كرد
در مسير ديگري غير از مسير كشتن علي ( ع ) قرار گرفته است ، تكان خورد ، گفت ما مي خواهيم ازدواج كنيم كه خودش زندگي كنيم ، كشتن علي كه مجالي براي ازدواج و زندگي ما نمي گذارد . گفت : " مطلب همين است . اگر مي خواهي به وصال من برسي بايد علي را بكشي . زنده ماندي كه مي رسي ، نماندي هم به كه هيچ " . مدتها در شش و پنج اين فكر بود . خودش شعرهايي دارد كه دو شعر آن چنين است :




  • ثلاثة آلاف و عهبد وقينة
    و لا مهر اعلي من علي و ان علا
    و لا فتك الا دون فتك ابن ملجم



  • و قتل علي بالحسام المسمم
    و لا فتك الا دون فتك ابن ملجم
    و لا فتك الا دون فتك ابن ملجم



مي گويد اين چند چيز را به عنوان مهر از من خواست . بعد خودش مي گويد : در دنياي مهري به اين سنگيني پيدا نشده و راست هم مي گويد . مي گويد هر مهري در دنيا هر اندازه بالا باشد اينقدر نيست كه به حد علي برسد

. مهر زن من خون علي است . بعد مي گويد : و هيچ تروري در عالم نيست و تا دامنه قيامت واقع نخواهد شد مگر اينكه از ترور ابن ملجم كوچكتر خواهد بود ، و راست هم گفت . آنوقت ببينيد علي چه وصيت مي كند ؟ علي در بستر مرگ كه افتاده است ، دو جريان را در كشوري كه پشت سر خود مي گذارد

/ 144