يا ضربة من تقي ما اراد بها
الا ليبلغ من ذي العرش رضوانا
الا ليبلغ من ذي العرش رضوانا
الا ليبلغ من ذي العرش رضوانا
شهادت علي عليه السلام
ابن ملجم يكي از آن نه نفر زهار و خشكه مقدس هاست كه مي روند در مكه و آن پيمان معروف را مي بندند و مي گويند همه فتنه ها در دنياي اسلام معلول سه نفر است : علي ، معاويه و عمر و عاص . ابن ملجم نامزد مي شود كه بيايد علي ( ع ) را بكشد .قرارشان كي است ؟ شب نوزدهم ماه رمضان . چرا اين شب را قرار گذاشته بودند ؟ ابن ابي الحديد مي گويد : ناداني را ببين ! اينها شب نوزدهم ماه رمضان را قرار گذاشتند ، گفتند چون اين عمل ما يك عبادت بزرگ است آن را در شب قدر انجام بدهيم كه ثوابش بيشتر باشد . ابن ملجم آمد به كوفه ومدتها در كوفه منتظر شب موعود بود . در اين خلالهاست كه با دختري به نام " قطام " كه او هم خارجي وهم مسلك خودش است آشنا مي شود ، عاشق و شيفته او مي گردد ، شايد تا اندازه اي مي خواهد اين فكرها را فراموش كند . وقتي كه مي رود با او مساله ازدواج را در ميان مي گذارد ، او مي گويد من حاضرم ولي مهر من خيلي سنگين است
. اين هم از بس كه شيفته اوست مي گويد هر چه بگوئي حاضرم . مي گويد سه هزار درهم . مي گويد مانعي ندارد . يك برده . مانعي ندارد . يك كنيز . مانعي ندارد چهارم : كشتن علي بن ابي طالب . اول كه خيال مي كرد
در مسير ديگري غير از مسير كشتن علي ( ع ) قرار گرفته است ، تكان خورد ، گفت ما مي خواهيم ازدواج كنيم كه خودش زندگي كنيم ، كشتن علي كه مجالي براي ازدواج و زندگي ما نمي گذارد . گفت : " مطلب همين است . اگر مي خواهي به وصال من برسي بايد علي را بكشي . زنده ماندي كه مي رسي ، نماندي هم به كه هيچ " . مدتها در شش و پنج اين فكر بود . خودش شعرهايي دارد كه دو شعر آن چنين است :
ثلاثة آلاف و عهبد وقينة
و لا مهر اعلي من علي و ان علا
و لا فتك الا دون فتك ابن ملجم
و قتل علي بالحسام المسمم
و لا فتك الا دون فتك ابن ملجم
و لا فتك الا دون فتك ابن ملجم
. مهر زن من خون علي است . بعد مي گويد : و هيچ تروري در عالم نيست و تا دامنه قيامت واقع نخواهد شد مگر اينكه از ترور ابن ملجم كوچكتر خواهد بود ، و راست هم گفت . آنوقت ببينيد علي چه وصيت مي كند ؟ علي در بستر مرگ كه افتاده است ، دو جريان را در كشوري كه پشت سر خود مي گذارد