نظر برتراند راسل - سیری در سیره ائمه اطهار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در سیره ائمه اطهار - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نظر برتراند راسل

ولي عده ديگري اين حرفها را نمي زنند ، مي گويند :

نه ، بايد رفت دنبال عدالت ، ولي نه به خاطر اينكه عدالت مطلوب ماست ، بلكه به خاطر اينكه منافع فرد در عدالت جمع است . برتراند راسل فكرش چنين است ، و با اين فكر ، مدعي انساندوستي هم هست

. چون فلسفه اش اينجور ايجاب مي كند چاره اي ندارد كه غير از اين بگويد . مي گويد انسان به حسب طبيعت خودش منفعت پرست آفريده شده ، و اين حرف ، دوم ندارد ، پس چه بايد كرد تا عدالت بر قرار شود ؟ آيا به بشر بگوييم :

بشر ! عدالت را بخواه ؟ اين كه زور بردار نيست

، در نهاد بشر عدالتخواهي وجود ندارد ، چطور با زور به او بگوئيم عدالت را بخواه ؟ ! ولي يك كار ديگر مي شود كرد و آن اين است كه عقل و علم و دانش بشر را تقويت كنيم تا برسد به آنجا كه به او بگوئيم بشر ! درست است كه آنكه اصالت دارد منفعت است

و تو را جز در طريق منفعت پرستي فردي نمي شود سوق داد ، اما منفعت فرد در اين است كه عدالت در جمع بر قرار باشد ، اگر عدالت در جمع نباشد منفعت فرد هم تأمين نمي شود . درست است كه تو به حكم


طبيعتت مي خواهي به همسايه ات تجاوز كني ، ولي تو كه تجاوز كني ، او هم تجاوز مي كند ، و تو بجاي اينكه منفعت بيشتر ببري ، منفعت كمتر مي بري ، پس عقلت را به كار بينداز ، حساب كن ، بعد مي فهمي كه نه ، مصلحت فرد تو هم در عدالت است

. اينها ايده عدالت در عالم را دارند ولي راه وصول به ايده عدالت را تقويت فكر و علم و دانش مي دانند ، يعني آشنا كردن بشر به اينكه منفعت فرد در عدالت جمع است .

نقد اين نظريه

اين هم خيلي واضح است كه يك تئوري غير عملي است ، زيرا فقط درباره افرادي صادق است كه زور زياد ندارند . درباره بنده ممكن است صادق باشد . من كه يك آدم ضعيفي هستم ، وقتي از همسايه هايم مي ترسم
و مي بينم به اندازه اي كه من زور دارم همسايه ام هم زور دارد ، از ترس زور همسايه مي شوم عادل . اما آن ساعتي كه يك قدرتي به دست آوردم كه هيچ بيمي از همسايه ام نداشتم و صد در صد يقين داشتم
كه اگر او را لگد كوب كنم قدرتي نيست كه در مقابل من بايستد ، آنوقت چطور مي توانم عادل باشم ؟ چطور علم من مي تواند مرا عادل كند ؟ ! چون جنابعالي كه مي گوييد بشر منفعت پرست است ، علم مي گويد به خاطر منفعت خودت عادل باش ، و اين ، آن وقتي است

كه من زوري را در مقابل خودم ببينم ، وقتي كه زوري در مقابل خودم نمي بينم چطور عادل باشم ؟ ! ولهذا فلسفه راسل - بر خلاف همه شعارهاي انساندوستي - او به همه اقويا و زورمندان درجه اول كه هيچ بيمي از ضعفا ندارند حق مي دهد كه


هر چه مي خواهند ، ظلم كنند .

/ 144