عوامل دخيل در قيام امام حسين (ع) و مقايسه آن با شرايط زمان امام حسن - سیری در سیره ائمه اطهار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در سیره ائمه اطهار - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يكجا فتح مي كرد ، بلا تشبيه آنطور كه پيغمبر اكرم مكه را فتح كرد ، به آن سادگي و آساني ، با اينكه بسياري از اصحاب امام حسن به حضرت خيانت كردند و منافقين ز يادي در كوفه پيدا شده بودند و كوفه يك وضع ناهنجاري پيدا كرده بود كه معلول علل و حوادث تاريخي زيادي بود .

يكي از بلاهاي بزرگي كه در كوفه پيدا شد مسئله پيدايش خوارج بود كه خود خوارج را اميرالمؤمنين معلول آن فتوحات بي بند و بار مي داند ، آن فتوحات پشت سر يكديگر بدون اينكه افراد يك تعليم و تربيت كافي بشوند

، كه در نهج البلاغه هست :

مردمي كه تعليم و تربيت نديده اند ، اسلام را نشناخته اند و به عمق تعليمات اسلام آشنا نيستند ، آمده اند در جمع مسلمين ، تازه از ديگران هم بيشتر ادعاي مسلماني مي كنند . به هر حال ، در كوفه يك چند دستگي پيدا شده بود
. اين جهت را هم همه اعتراف داريم كه دست كسي كه پايبند به اصول اخلاق و انسانيت و دين و ايمان نيست بازتر است از دست كسي كه پايبند اينجور چيزهاست . معاويه در كوفه يك پايگاه بزرگي درست كرده بود كه با پول ساخته بود

، جاسوسهايي كه مرتب مي فرستاد به كوفه ، از طرفي پولهاي فراواني پخش مي كردند و وجدانهاي افراد را مي خريدند و از طرف ديگر شايعه پراكني هاي زياد مي كردند و روحيه ها را خراب مي نمودند

. اينها همه به جاي خود ، در عين حال اگر امام حسن ايستادگي مي كرد يك لشكر انبوه در مقابل معاويه به وجود مي آورد ، لشكري كه شايد حداقل سي چهل هزار نفر باشد ، و شايد - آنطور كه در تواريخ نوشته اند - تا صد هزار هم امام حسن


مي توانست لشكر فراهم كند كه تا حدي برابري كند با لشكر جرار صد و پنجاه هزار نفري معاويه . نتيجه چه بود ؟ در صفين اميرالمؤمنين كه در آنوقت نيروي عراق بهتر و بيشتر هم بود ، هجده ماه با معاويه جنگيد ،
بعد از هجده ماه كه نزديك بود معاويه شكست كامل بخورد آن نيرنگ قرآن سرنيزه بلند كردن را اجرا كردند . اگر امام حسن مي جنگيد ، يك جنگ چند ساله اي ميان دو گروه عظيم مسلمين شام و عراق رخ مي داد و چندين ده هزار نفر مردم از دو طرف تلف مي شدند بدون آن كه يك نتيجه نهايي در كار باشد . احتمال اينكه بر معاويه پيروز مي شدند آنطور كه شرايط تاريخ نشان مي دهد نيست ، و احتمال بيشتر اين است
كه در نهايت امر شكست از آن امام حسن باشد . اين چه افتخاري بود براي امام حسن كه بيايد دو سه سال جنگي بكند كه در اين جنگ از دو طرف چندين ده هزار و شايد متجاوز از صد هزار نفر آدم كشته بشوند
و نتيجه نهائيش يا خستگي دو طرف باشد كه بروند سر جاي خودشان ، و يا مغلوبيت امام حسن و كشته شدنش در مسند خلافت .

اما امام حسين يك جمعيتي دارد كه همه آن هفتاد و دو نفر است ، تازه آنها را هم مرخص مي كند ،
مي گويد مي خواهيد برويد برويد من خودم تنها هستم . آنها ايستادگي مي كنند تا كشته مي شوند ، يك كشته شدن صد در صد افتخار آميز . پس اين دو تفاوت عجالتا در كار هست ، يكي اينكه امام حسن در مسند خلافت بود و اگر كشته مي شد
، خليفه در مسند خلافت كشته شده بود ، و ديگر اينكه نيروي امام حسن يك نيرويي بود كه كم و بيش با نيروي معاويه برابري مي كرد و نتيجه شروع اين جنگ اين بود كه اين جنگ مدتها ادامه پيدا كند و افراد زيادي از


مسلمين كشته شوند بدون اينكه يك نتيجه نهايي صحيحي به دنبال داشته باشد.

عوامل دخيل در قيام امام حسين (ع) و مقايسه آن با شرايط زمان امام حسن

(ع)

امام حسن و امام حسين در ساير شرايط نيز خيلي با يكديگر فرق داشتند . سه عامل اساسي در قيام امام حسين دخالت داشته است . هر كدام از اين سه عامل را كه ما در نظر بگيريم مي بينيم در زمان امام حسن به شكل ديگر است .

عامل اول كه سبب قيام امام حسين شد اين بود كه حكومت ستمكار وقت از امام حسين بيعت مي خواست :

خذ الحسن بالبيعة اخذ شديدا ليس فيه رخصة . حسين را بگير براي بيعت ، محكم بگير ، هيچ گذشت هم نبايد داشته باشي ،
حتما بايد بيعت كند . از امام حسين تقاضاي بيعت مي كردند . از نظر اين عامل ، امام حسين جوابش فقط اين بود :

نه ، بيعت نمي كنم ، و نكرد . جوابش منفي بود . امام حسن چطور ؟

آيا وقتي كه قرار شد با معاويه صلح كند

، معاويه از امام حسن تقاضاي بيعت كرد كه تو بيا با من بيعت كن ؟ ( بيعت يعني قبول خلافت ) نه ، بلكه جزء مواد صلح بود كه تقاضاي بيعت نباشد و ظاهرا احدي از مورخين هم ادعا نكرده است كه امام حسن يا كسي از كسان امام حسن يعني امام حسين ، برادرها و اصحاب و شيعيان امام حسن آمده باشد با معاويه بيعت كرده باشد

. ابدا صحبت بيعت در ميان نيست . بنابر اين مسئله بيعت كه يكي از عواملي بود كه امام حسين را وادار كرد مقاومت شديد


بكند ، در جريان كار امام حسن نيست . عامل دوم قيام امام حسين دعوت كوفه بود به عنوان يك شهر آماده . مردم كوفه بعد از اينكه بيست سال حكومت معاويه را چشيدند و زجرهاي زمان معاويه را ديدند و مظالم معاويه را تحمل كردند
واقعا بيتاب شده بودند ، كه حتي مي بينيد بعضي ( 1 ) معتقدند كه واقعا در كوفه يك زمينه صد در صد آماده اي بود و يك جريان غير مترقب اوضاع را دگرگون كرد . مردم كوفه هجده هزار نامه مي نويسند براي امام حسين و اعلام آمادگي كامل مي كنند

. حال كه امام حسين آمد ومردم كوفه ياري نكردند ، البته همه مي گويند پس زمينه كاملا آماده نبوده ، ولي از نظر تاريخي اگر امام حسين به آن نامه ها ترتيب اثر نمي داد مسلم در مقابل تاريخ محكوم بود ، مي گفتند يك زمينه بسيار مساعدي را از دست داد ،
و حال آنكه در كوفه امام حسن اوضاع درست بر عكس بود ، يك كوفه خسته و ناراحتي بود ، يك كوفه متفرق و متشتتي بود ، يك كوفه اي بود كه در آن هزار جور اختلاف عقيده پيدا شده بود ، كوفه اي بود كه ما مي بينيم
اميرالمؤمنين در روزهاي آخر خلافتش مكرر از مردم كوفه و از عدم آمادگيشان شكايت مي كند و همواره ميگويد خدايا مرا از ميان اين مردم ببر و بر اينها حكومتي مسلط كن كه شايسته آن هستند تا بعد اينها قدر حكومت مرا بدانند

. اينكه عرض مي كنم " كوفه آماده " يعني بر امام حسين اتمام حجتي شده بود ، نمي خواهم مثل بعضي ها بگويم كوفه يك آمادگي واقعي داشت و امام حسين هم واقعا روي كوفه حساب مي كرد . نه ، اتمام حجت عجيبي بر امام حسين شد كه فرضا هم زمينه آماده نباشد او

. 1 [ مثل نويسنده " شهيد جاويد " ] .

/ 144