بررسي - سیری در سیره ائمه اطهار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در سیره ائمه اطهار - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كند ) شروع كرد به مباحثه كردن با حضرت صادق . به حضرت گفت :

تو چه مي گويي ؟ ! انما يريد القوم ابني محمدا لانه مهدي هذه الامة اينها مي خواهند پسرم محمد را به خلافت برگزينند و او مهدي امت است ( كه اين هم داستاني دارد كه برايتان ع رض مي كنم ) . فرمود :

به خدا قسم كه مهدي امت او نيست
و اگر پسرت محمد قيام كند قطعا كشته خواهد شد . عبدالله بيشتر ناراحت شد و در آخر به عنوان جسارت گفت :

تو روي حسادت اين حرفها را مي زني . حضرت فرمود :

به خدا قسم كه من جز خير خواهي هيچ نظر ديگري ندارم ، مصلحت تو نيست ، و اين مطلب نتيجه اي هم نخواهد داشت .

بعد حضرت به او گفت :

به خدا ، ابوسلمه عين همين نامه اي را كه به تو نوشته به من هم نوشته است ولي من قبل از اينكه بخوانم نامه را سوختم . عبدالله با ناراحتي زياد از حضور امام صادق رفت . حال اين قضايا مقارن تحولاتي است كه در عراق دارد صورت مي گيرد . آن تحولات چيست ؟
موقع ظهور بني العباس است . ابومسلم هم فعاليت شديد مي كند كه ابوسلمه را از ميان ببرد . عموهاي سفاح هم او را تأييد و تقويت مي كنند كه حتما او را از بين ببرد ، و همين طور هم شد . هنوز فرستاده ابوسلمه ، از مدينه به كوفه نرسيده بود كه ابوسلمه را از ميان برداشتند . بنابراين جوابي كه عبدالله محض به اين نامه نوشت اصلا به دست ابوسلمه نرسيد .

بررسي

با اين وصفي كه مسعودي نوشته است - كه ديگران هم غير اين ننوشته اند ( 1 ) - به نظر من قضيه ابوسلمه خيلي روشن است . ابوسلمه مردي بوده سياسي نه - به تعبير خود امام - شيعه و طرفدار امام جعفر صادق . به عللي كه بر ما مخفي نيست ،
يكمرتبه سياستش از اينكه به نفع آل عباس كار كند تغيير مي كند . هر كسي را هم كه نمي شد [ براي خلافت معرفي كرد ، زيرا ] مردم قبول نمي كردند ، از حدود خاندان پيغمبر نبايد خارج باشد ، يك كسي بايد باشد كه مورد قبول مردم باشد

، از آل عباس هم كه نمي خواست باشد ، غير از آل ابي طالب كسي نيست ، در آل ابي طالب هم دو شخصيت مبرز پيدا كرده بود :

عبدالله بن محض و حضرت صادق . سياست مابانه يك نامه را به هر دو نفر نوشت كه تيرش به هر جا اصابت كرد از آنجا استفاده كند

. بنابراين در كار ابوسلمه هيچ مسئله دين و خلوص مطرح نبوده ، مي خواسته يك كسي را ابزار قرار دهد ، و به علاوه اين كار ، كاري نبوده كه به نتيجه برسد ، و دليلش هم اين است كه هنوز جواب آن نامه نيامده بود
كه خود ابوسلمه از ميان رفت و غائله به كلي خوابيد . تعجب مي كنم ، برخي كه ادعاي تاريخ شناسي هم دارند - شنيده ام كه - مي گويند چرا امام جعفر صادق وقتي كه ابوسلمه

. 1 نه اينكه مي خواهم به نقل مسعودي اعتماد كنم نه به نقل ديگران ، ديگران هم غير از اين ننوشته اند . مسعودي اين قضيه را مفصل تر نوشته ، ديگران يك اشاره اي كرده اند كه ابوسلمه نامه اي نوشت به امام جعفر صادق ، و امام نامه را سوزاند و جواب نداد . از اين بيشتر نيست ، ولي مسعودي قضيه را به تفصيل نوشته است .

/ 144