امام در زندان بصره - سیری در سیره ائمه اطهار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در سیره ائمه اطهار - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لجنمال كردن طرف هست ، منصرف كردن مردم از ناحيه او هست ، علني كردن باطل بودن او هست ، جامعه را بر ضد او سوق دادن هست ، ولي نه به صورت شمشير كشيدن . اين است كه مقتضيات زمان در شكل مبارزه مي تواند تأثير بگذارد .

هيچوقت مقتضيات زمان در اين جهت نمي تواند تأثير داشته باشد كه در يك زمان سازش با ظلم جايز نباشد ولي در زمان ديگر سازش با ظلم جايز باشد . خير ، سازش با ظلم هيچ زماني و در هيچ مكاني و به هيچ شكلي جايز نيست ،
اما شكل مبارزه ممكن است فرق كند . ممكن است مبارزه علني باشد ، ممكن است مخفيانه و زير پرده و در استتار باشد . تاريخ ائمه اطهار عموما حكايت مي كند كه هميشه در حال مبارزه بوده اند . اگر مي گويند مبارزه در حال تقيه [ مقصود سكون و بي تحركي نيست ] . " تقيه " از ماده " وقي " است ، مثل تقوا كه از ماده " وقي " است . تقيه معنايش اين است :

در يك شكل مخفيانه اي ، در يك حالت استتاري از خود دفاع كردن ، و به عبارت ديگر سپر به كار بردن ، هر چه بيشتر زدن و هر چه كمتر خوردن

، نه دست از مبارزه برداشتن ، حاشا و كلا . روي اين حساب است كه ما مي بينيم همه ائمه اطهار اين افتخار را آري اين افتخار را - دارند كه در زمان خودشان با هيچ خليفه جوري سازش نكردند و هميشه در حال مبارزه بودند .

شما امروز بعد از هزار و سيصد سال - و بيش از هزار و سيصد سال ، يا براي بعضي از ائمه اندكي كمتر :

هزار و دويست و پنجاه سال ، هزار و دويست و شصت سال ، هزار و دويست و هفتاد سال - مي بينيد خلفايي نظير عبدالملك مروان ( از قبل از عبدالملك مروان تا عبدالملك مروان ، اولاد عبدالملك ، پسر


عموهاي عبدالملك ، بني العباس ، منصور دوانيقي ، ابوالعباس سفاح ، هارون الرشيد ، مأمون و متوكل ) از بدنام ترين افراد تاريخند . در ميان ما شيعه ها كه قضيه بسيار روشن است ، حتي در ميان اهل تسنن ، اينها لجنمال شده اند
. كي اينها را لجنمال كرده است ؟ اگر مقاومت ائمه اطهار در مقابل اينها نبود ، و اگر نبود كه آنها فسقها و انحرافهاي آنان را بر ملا مي كردند و غاصب بودن و نالايق بودن آنها را به مردم گوشزد مي نمودند ، آري اگر اين موضوع نبود ، امروز ما هارون و مخصوصا مأمون را در رديف قديسين مي شمرديم

. اگر ائمه ، باطن مأمون را آشكار نمي كردند و وي را معرفي كامل نمي نمودند ، مسلم او يكي از قهرمانان بزرگ علم و دين در دنيا تلقي مي شد . بحث ما در موجبات شهادت امام موسي بن جعفر عليهماالسلام است . چرا موسي بن جعفر را شهيد كردند ؟
اولا اينكه موسي بن جعفر شهيد شده است از مسلمات تاريخ است و هيچكس انكار نمي كند . بنابر معتبرترين و مشهورترين روايات ، موسي بن جعفر ( ع ) چهار سال در كنج سياهچالهاي زندان بسر برد و در زندان هم از دنيا رفت ، و در زندان ، مكرر به امام پيشنهاد شد كه يك معذرتخواهي و يك اعتراف زباني از او بگيرند ، و امام حاضر نشد . اين متن تاريخ است .

امام در زندان بصره

امام در يك زندان بسر نبرد ، در زندانهاي متعدد بسر برد . او را از اين زندان به آن زندان منتقل مي كردند ، و راز مطلب اين بود كه در هر زنداني كه امام را مي بردند ، بعد از اندك مدتي زندانبان مريد


مي شد . اول امام را به زندان بصره بردند . عيسي بن جعفر بن ابي جعفر منصور ، يعني نوه منصور دوانيقي والي بصره بود . امام را تحويل او دادند كه يك مرد عياش كياف و شرابخوار و اهل رقص و آواز بود . به قول يكي از كسان او :

اين مرد عابد و خداشناس را در جايي آوردند
كه چيزها به گوش او رسيد كه در عمرش نشنيده بود . در هفتم ماه ذي الحجه سال 178 امام را به زندان بصره بردند ، و چون عيد قربان در پيش بود و ايام به اصطلاح جشن و شادماني بود ، امام را در يك وضع بدي ( از نظر روحي ) بردند

. مدتي امام در زندان او بود . كم كم خود اين عيسي بن جعفر علاقه مند و مريد شد . او هم قبلا خيا ل مي كرد كه شايد واقعا موسي بن جعفر همانطور كه دستگاه خلافت تبليغ مي كند مردي است ياغي كه فقط هنرش اين است كه مدعي خلافت است ،
يعني عشق رياست به سرش زده است . ديد نه ، او مرد معنويت است و اگر مسئله خلافت براي او مطرح است از جنبه معنويت مطلب مطرح است نه اينكه يك مرد دنيا طلب باشد . بعدها وضع عوض شد . دستور داد يك اطاق بسيار خوبي را در اختيار امام قرار دادند
و رسما از امام پذيرايي مي كرد . هارون محرمانه پيغام داد كه كلك اين زنداني را بكن . جواب داد من چنين كاري نمي كنم . اواخر ، خودش به خليفه نوشت كه دستور بده اين را از من تحويل بگيرند والا خودم او را آزاد مي كنم ، من نمي توانم چنين مردي را به عنوان يك زنداني نزد خود نگاه دارم . چون پسر عموي خليفه و نوه منصور بود ، حرفش البته خريدار داشت .

امام در زندانهاي مختلف

امام را به بغداد آوردند و تحويل فضل بن ربيع دادند . فضل بن ربيع ، پسر " ربيع " حاجب معروف است ( 1 ) . هارون امام را به او سپرد . او هم بعد از مدتي به امام علاقمند شد ، وضع امام را تغيير داد و يك وضع بهتري براي امام قرار داد
. جاسوسها به هارون خبر دادند كه موسي بن جعفر در زندان فضل بن ربيع به خوشي زندگي مي كند ، در واقع زنداني نيست و باز مهمان است . هارون امام را از او گرفت و تحويل فضل بن يحياي برمكي داد .

فضل بن يحيي هم بعد از مدتي با امام همين طور رفتار كرد كه هارون خيلي خشم گرفت و جاسوس فرستاد . رفتند و تحقيق كردند ، ديدند قضيه از همين قرار است ، و بالاخره امام را گرفت و فضل بن يحيي مغضوب واقع شد

بعد پدرش يحيي برمكي ، اين وزير ايراني عليه ما عليه براي اينكه مبادا بچه هايش از چشم هارون بيفتند كه دستور هارون را اجرا نكردند ، در يك مجلسي سر زده از پشت سر هارون رفت سرش را به گوش هارون گذاشت
و گفت :

اگر پسر تقصير كرده است ، من خودم حاضرم هر امري شما داريد اطاعت كنم ، پسرم توبه كرده است ، پسرم چنين ، پسرم چنان . بعد آمد به بغداد و امام را از پسرش تحويل گرفت و تحويل زندانبان ديگري به نام سندي بن شاهك داد كه مي گويند اساسا مسلمان نبوده ، و در زندان او خيلي بر امام سخت گذشت ، يعني ديگر امام در زندان او هيچ روي آسايش نديد .

. 1 خلفاي عباسي درباني دارند به نام " ربيع " كه ابتدا حاجب منصور بود ، بعد از منظور نيز در دستگاه آنها بود ، و بعد پسرش در دستگاه هارون بود . اينها از خصيصين دربار به اصطلاح خلفاي عباسي و فوق العاده مورد اعتماد بودند .

/ 144