كه از عدالت يك سر مو منحرف شوم . حتي اصحابش مي آمدند مي گفتند : آقا ! يك مقدار انعطاف داشته باشيد ، مي گفت : " ا تأمروني ان اطلب النصر بالجور ، و الله ما أطور به ما سمر سمير " ( 1 ) . از من تقاضا مي كنيد
كه پيروزي وموفقيت در سياست را به قيمت ستمگري و پايمال كردن حق مردم ضعيف به دست آورم ؟ ! به خدا قسم تا شبي و روزي در دنيا هست ، تا ستاره اي در آسمان در حركت است ، چنين چيزي عملي نيست .
صراحت و صداقت در سياست
مشكل سوم خلافت او مسأله صراحت و صداقت او در سياست بود كه اين را هم باز عده اي از دوستانش نمي پسنديدند ، مي گفتند : " سياست اينهمه صداقت و صراحت بر نمي دارد ، يك مقدار خدعه و دغلبازي هم بايد در آن قاطي كرد، چاشني سياست دغلبازي است " ( اينهايي كه عرض مي كنم تمامش در نهج البلاغه است ) و حتي بعضي مي گفتند علي سياست ندارد ، معاويه را ببين چقدر سياستمدار است ! مي گفت : " و الله
(ما معاوية بادهي مني ، و لكنه يغدر و يفجر ، و لولا كراهية الغدر لكنت من ادهي الناس ، و لكن كل غدرش فجرش ، و كل فجرش كفرش ، و لكل غادر لواء يعرف به يوم القيامة " ( 2
.
. 1 نهج البلاغه ، خطبه . 124 . 2 نهج البلاغه ، خطبه . 198