بيان حافظ - سیری در سیره ائمه اطهار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در سیره ائمه اطهار - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

است كه در كمتر از يك قرن اخير در سودان ظهور كرد و در آنجا يك جمعيتي به وجود آورد كه تا همين اواخر هم بودند . اصلا اين مرد كه ظهور كرد ، به ادعاي مهدويت ظهور كرد ، يعني اينقدر اعتقاد به مهدوي در همان سرزمينهاي سني نشين وجود داشته است
كه زمينه را براي ادعاي يك مهدي دروغين مساعد كرد . در كشورهاي ديگر اسلامي نيز مدعيان مهدويت زياد بوده اند . در هندوستان و پاكستان ، قاديانيها به همين عنوان ادعاي مهدويت ظهور كردند ، و در روايات ما هم زياد است كه مدعيان كذاب ، و به اعتباري دجالها زياد پيدا خواهند شد و ادعاهايي خواهند كرد .

بيان حافظ

من الان نمي دانم كه حافظ آيا واقعا شيعه است يا سني ، و خيال هم نمي كنم كه كسي به طور قطع بتواند بگويد كه حافظ شيعه بوده است . ولي ما در اشعار حافظ نيز مي بينيم [ به اين مسئله اشاره شده است ] . دو مورد الان يادم هست ، يكي آنجا كه مي گويد :




  • كجاست صوفي دجال چشم ملحد شكل
    بگو بسوز كه مهدي دين پناه رسيد



  • بگو بسوز كه مهدي دين پناه رسيد
    بگو بسوز كه مهدي دين پناه رسيد



و ديگر آن غزل معروفي كه چقدر با حال هم گفته است :




  • مژده اي دل كه مسيحا نفسي مي آيد
    از غم و درد مكن ناله و فرياد كه دوش
    ز آتش وادي ايمن نه منم خرم و بس
    كس ندانست كه منزلگه مقصود كجاست
    خبر بلبل اين باغ مپرسيد كه من
    ناله اي مي شنوم كز قفسي مي آيد



  • كه زانفاس خوشش بوي كسي مي آيد
    زده ام فالي و فرياد رسي مي آيد
    موسي اينجا به اميد قبسي مي آيد
    اينقدر هست كه بانگ جرسي مي آيد
    ناله اي مي شنوم كز قفسي مي آيد
    ناله اي مي شنوم كز قفسي مي آيد



عرايض من در اين قسمت كه مي خواستم از جنبه تاريخي بحث كنم به پايان رسيد . حال بعد از زمان حضرت حجت چه مدعيان كذابي پيدا خواهند شد ، آن هم خودش يك داستاني دارد كه ديگر وارد آن نمي شوم . پايان عرايض خودم را مي خواهم به سه مطلب ديگر اختصاص بدهم

. اينكه بعد از آنكه دنيا پر از ظلم و جور شد عدل كلي پيدا مي شود مسئله اي به وجود آورده است و آن اينكه :

بعضي از افراد به اتكاء همين مطلب با هر اصلاحي مخالفند ، مي گويند دنيا بايد پر از ظلم و جوربشود تا يكدفعه انقلاب گردد و پر از عدل و داد بشود

. اگر هم به زبان نياورند ، ته دلشان [ با اصلاح ] مخالف است . اگر ببينند يك كسي يك قدم اصلاحي بر مي دارد ناراحت مي شوند . وقتي كه مي بينند در جامعه اي يك علامت توجهي در مردم به سوي ديانت پيدا شده واقعا ناراحت مي شوند ، مي گويند نبايد چنين چيزي بشود ، بايد هي بدتر شوند تا حضرت ظهور كنند ، اگر بنا بشود ما يك كاري


آيا واقعا مطلب از همين قرار است يا نه ؟ اين را من برايتان يك توضيح بدهم تا مطلب خوب معلوم بشود .

/ 144