سیری در سیره ائمه اطهار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در سیره ائمه اطهار - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيغمبر چنين جرأتي را به خود نمي داد كه به روي اينها شمشير بكشد ، ولي من كشيدم و افتخار مي كنم كه كشيدم مي گويد : بعد ان ماج غيهبها . [ چشم اين فتنه را در آوردم ] پس از آنكه درياي ظلمت داشت موج مي زد
و موج تاريكي بالا گرفته بود ( 1 ) " و اشتد كلبها " اين جمله عجيب است : و كلبش داشت فزوني مي گرفت كلب يعني هاري . سگ وقتي كه هار مي شود و به اصطلاح عاميانه ديوانه مي شود ، بيماري خاصي پيدا مي كند
. وقتي كه اين حيوان اين بيماري را پيدا مي كند ، ديگر آشنا و غير آشنا و صاحب و غير صاحب نمي شناسد ، به هر انساني يا حيواني كه مي رسد گاز مي گيرد و نيش خودش را در بدن او فرو مي كند
و بعد ، از لعاب دهان او ميكروب اين بيماري وارد خون طرف مي شود ، و بعد از مدتي او هم هار مي شود . يعني يك سگ ها را گر يك اسب را بگزد ، آن اسب بعد از مدتي هار مي شود ، اگر يك انسان را هم بگزد ، آن انسان بعد از مدتي هار مي شود . علي ( ع ) مي گويد اين مقدس مابها به صورت يك سگ هار در آمده بودند و مانند


. 1 يعني بعد از اينكه اصلا اوضاع شبهه ناك و شك آميز و ترديد آور شده بود . ابن عباس هم كه مي رفت اينها را مي ديد شك مي كرد . فضا مه آلود بود . خودش فرمود افقها را مه گرفته است . وضع ، وضعي نبود كه يك سرباز مسلمان كه مي خواهد به نام اسلام به جنگ برود
اطمينان داشته باشد كه به نفع اسلام كار مي كند . وقتي كه مقابل مي شد با يك عده اي كه مي ديد از خودش عابد و زاهدترند ، از خودش كمتر گناه مي كنند ، از خودش بيشتر نماز مي خوانند و آثار عبادت را در وجهه و چهره اينها مي ديد ، دست او تكان مي خورد

، اگر شمشيرش بالا مي رفت ، دستش مي لرزيد ، دلش مي لرزيد كه من چگونه به روي اينها شمشير بكشم ، و اگر علي و ركاب علي نبود و اگر آن افرادي كه در ركاب علي بودند اطمينانشان به علي نبود محال بود كه به روي اينها شمشير بكشند . اوضاع خيلي شبهه ناك بود وحق هم داشتند ، ما و شما هم اگر مي بوديم دستمان به آن طرف نمي رفت .

/ 144