جلسه دوم - سیری در سیره ائمه اطهار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در سیره ائمه اطهار - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جواب :

مسئله فقه اهل تسنن را بايد مطالعه كنم نگاه ميكنم و برايتان عرض مي كنم . البته اينقدر مي دانم كه اجمالا شرايط آنها با شرايط ما زياد فرق ندارد و اگر فرقي هست ، در ناحيه ما محدوديتهايي است كه آنها آن محدوديتها را ندارند

، از نظر اينكه ما در يك مواردي شرط مي كنيم وجود امام معصوم يا نايب خاص امام معصوم را كه آنها اين شرايط را ندارند . مساله دومي كه سئوال كرديد ، مسأله اي نيست كه در قديم در فقه مطرح شده باشد ، چون اصلا پديده اش پديده جديدي است . اين را بايد تأمل كرد كه روي اصول كلي حكم اين پديده چيست ، و خلاصه بايد رويش اجتهاد كرد از نظر قواعد ، والا چنين مسئله اي در قديم مطرح نبوده است .

جلسه دوم

بسم الله الرحمن الرحيم بحث ما درباره صلح امام حسن عليه السلام بود . در جلسه پيش كلياتي در مسأله جنگ و صلح از نظر اسلام و از نظر فقه اسلامي بالخصوص عرض كرديم كه به طور كلي - و هم تاريخ اسلام نشان مي دهد - كه براي امام و پيشواي مسلمين ، در يك شرايط خاصي جايز است - و احيانا لازم و واجب است - كه قرار داد صلح امضاء كند ،
همچنانكه پيغمبر اكرم رسما اين كار را در موارد مختلف انجام داد ، هم با اهل كتاب در يك مواقع معيني قرار داد صلح امضا كرد و هم حتي با مشركين قرار داد صلح امضا كرد ، و در مواقعي هم البته مي جنگيد . و بعد ، از فقه اسلامي كلياتي ذكر كردم

و به اصطلاح استحسان عقلي عرض كرديم كه اين مطلب معقول نيست كه بگوييم يك دين يا يك سيستم ( هر چه مي خواهيد اسمش را بگذاريد ) اگر قانون جنگ را مجاز مي داند معنايش اين است كه [ آن


را ] در تمام شرايط [ لازم مي داند ] و در هيچ شرايطي صلح و به اصطلاح همزيستي يعني متاركه جنگ را جايز نمي داند ، كما اينكه نقطه مقابلش هم غلط است كه يك كسي بگويد اساسا ما دشمن جنگ هستيم
به طور كلي و طرفدار صلح هستيم به طور كلي . اي بسا جنگها كه مقدمه صلح كاملتر است واي بسا صلحها كه زمينه را براي يك جنگ پيروزمندانه ، بهتر فراهم مي كند . اينها يك كلياتي بود كه در جلسه پيش عرض كرديم

. بعد قرار شد كه درباره اين موضوع صحبت كنيم كه وضع زمان امام حسن چه وضعي بود و آن شرايط چه شرايطي بود كه امام حسن در آن شرايط صلح كرد و در واقع مجبور شد كه صلح كند ، و نيز اين شرايط با شرايط زمان امام حسين چه تفاوتي داشت
كه امام حسين حاضر نشد صلح كند . تفاوت خيلي فراوان و زيادي دارد . حال من جنبه هاي مختلفش را برايتان عرض مي كنم ، بعد آقايان خودشان قضاوت بكنند .

تفاوتهاي شرايط زمان امام حسن ( ع ) و شرايط زمان امام حسين

( ع )

اولين تفاوت اين است كه امام حسن در مسند خلافت بود و معاويه هم به عنوان يك حاكم ، گواينكه تا آنوقت خودش خودش را به عنوان خليفه و اميرالمؤمنين نمي خواند ، و به عنوان يك نفر طاغي و معترض
در زمان اميرالمؤمنين قيام كرد ، به عنوان اينكه من خلافت علي را قبول ندارم ، به اين دليل كه علي كشندگان عثمان را كه خليفه بر حق مسلمين بوده پناه داده است و حتي خودش هم در قتل خليفه مسلمين شركت داشته است ، پس علي خليفه بر حق مسلمين


نيست . معاويه خودش به عنوان يك نفر معترض - و به عنوان يك دسته معترض - تحت عنوان مبارزه با حكومتي كه بر حق نيست و دستش به خون حكومت پيشين آغشته است [ قيام كرد ] . تاآنوقت ادعاي خلافت هم نمي كرد و مردم نيز او را تحت عنوان اميرالمؤمنين نمي خواندند

، همين طور مي گفت كه ما يك مردمي هستيم كه حاضر نيستيم از آن خلافت پيروي بكنيم . امام حسن بعد از اميرالمؤمنين در مسند خلافت قرار مي گيرد . معاويه هم روز بروز نيرومندتر مي شود . به علل خاص تاريخي وضع حكومت اميرالمؤمنين در زمان خودش كه امام حسن هم وارث آن وضع حكومت بود
از نظر داخلي تدريجا ضعيفتر مي شود به طوري كه نوشته اند بعد از شهادت اميرالمؤمنين ، به فاصله هجده روز - كه اين هجده روز هم عبارت است از مدتي كه خبر به سرعت رسيده به شام و بعد معاويه بسيج عمومي و اعلام آمادگي كرده است
معاويه حركت مي كند براي فتح عراق ، در اينجا وضع امام حسن يك وضع خاصي است ، يعني خليفه مسلمين است كه يك نيروي طاغي و ياغي عليه او قيام كرده است .

كشته شدن امام حسن در اين وضع يعني كشته شدن خليفه مسلمين و شكست مركز خلافت . مقاومت امام حسن تا سر حد كشته شدن نظير مقاومت عثمان بود
در زمان خودش نه نظير مقاومت امام حسين . امام حسين وضعش وضع يك معترض بود در مقابل حكومت موجود ( 1 ) . اگر كشته مي شد - كه كشته هم شد - كشته شدنش افتخار آميز بود

. 1 حالا من كار ندارم كه در اين جهت تفاوتي هست كه امام حسين معترض بر حق بود وامام حسن امام بر حق و معترضش معترض باطل ، وضع را از نظر اجتماعي عرض مي كنم .

/ 144