نظر جرجي زيدان - سیری در سیره ائمه اطهار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در سیره ائمه اطهار - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اينها همه سؤال است كه عرض مي كنم ، نمي خواهم بگويم كه تاريخ يك جواب قطعي به اينها مي دهد .

نظر جرجي زيدان

جرجي زيدان يكي از كساني است كه معتقد است ابتكار از فضل بن سهل بود ، ولي همچنين معتقد است كه فضل بن سهل شيعي بود و روي اعتقاد به حضرت رضا چنين كاري را كرد . ولي اين حرف هم حرف صحيح و درستي نيست [ زيرا ] با تواريخ تطبيق نمي كند .

اگر فضل بن سهل آنچنان صميمي مي بود و واقعا مي خواست تشيع را بر تسنن پيروزي بدهد عكس العمل حضرت رضا در مقابل ولايتعهد اينجور نبود كه بود ، و بلكه در روايات شيعه و در تواريخ شيعه زياد آمده است كه حضرت رضا بافضل بن سهل سخت مخالف بود

و بلكه بيشتر از آن كه با مأمون مخالف بود با فضل بن سهل مخالف بود و فضل بن سهل را يك خطر به شمار مي آورد و گاهي به مأمون هم مي گفت كه از اين بترس ، اين و برادرش بسيار خطرناكند ، و نيز دارد كه فضل بن سهل نيز عليه حضرت رضا خيلي سعايت مي كرد
. پس تا اينجا ما دو احتمال ذكر كرديم :

يكي اينكه ابتكار از مأمون بود و مأمون صميميت داشت به خاطر آن نذر و عهدي كه كرده بود ، حال يا بعدها منحرف شد ، كه شيخ صدوق و ديگران اين نظر را قبول كرده اند ،
و يا به صميميت خودش تا آخر باقي ماند ، كه بعضي از مستشرقين اينطور عقيده دارند . دوم اينكه اصلا ابتكار از مأمون نبود ، ابتكار از فضل بن سهل بود ، كه برخي گفته اند فضل شيعي و


صميمي بود ، و بعضي مي گويند :

نه ، فضل سوء نيت خطرناكي داشت .

احتمال سوم الف . جلب نظر ايرانيان

احتمال ديگر اين است كه ابتكار از خود مأمون بود و مأمون از اول صميميت نداشت و به خاطر يك سياست ملكداري اين موضوع را در نظر گرفت . آن سياست چيست ؟ بعضي گفته اند جلب نظر ايرانيها ، چون ايرانيها عموما تمايلي به تشيع و خاندان علي ( ع ) داشتند
و از اول هم كه عليه عباسيها قيام كردند تحت عنوان " الرضا ( يا الرضي ) من آل محمد " قيام كردند و لهذا به حسب تاريخ - نه به حسب حديث - لقب " رضا " را مأمون به حضرت رضا داد ، يعني روزي كه حضرت را به ولايتعهد نصب كرد
گفت كه بعد از اين ايشان را به لقب " الرضا " بخوانيد ، مي خواست آن خاطره ايرانيها را از حدود نود سال پيش كه تحت عنوان " الرضا من آل محمد " يا " الرضي من آل محمد " قيام كردند زنده كند كه ببينيد ! من دارم خواسته هشتاد نود ساله شما را احياء مي كنم ،
آن كسي كه شما مي خواستيد من او را آوردم ، [ و با خود ] گفت فعلا ما آنها را راضي مي كنيم ، بعدها فكر حضرت رضا را مي كنيم . و اين مسأله هم هست كه مأمون يك جوان بيست و هشت ساله و كمتر از سي ساله است ،
و حضرت رضا سنشان در حدود پنجاه سال است ( و به قول شيخ صدوق و ديگران حدود چهل و هفت سال ، كه شايد همين حرف درست باشد ) . مأمون پيش خود مي گويد :

به حسب ظاهر ، ولايتعهدي اين آدم


براي من خطري ندارد ، حداقل بيست سال از من بزرگتر است ، گيرم كه اين چند سال هم بماند ، او قبل از من خواهد مرد . پس يك نظر هم اين است كه گفته اند [ طرح مسئله ولايتعهدي حضرت رضا ] سياست مأمون بود ، ابتكار از خود مأمون بود و او نظر سياسي داشت و آن ، آرام كردن ايرانيها و جلب نظر آنها بود .

ب . فرو نشاندن قيامهاي علويان

بعضي [ براي اين سياست مأمون ] علت ديگري گفته اند و آن فرونشاندن قيامهاي علويين است . علويون خودشان يك موضوعي شده بودند ، هر چند سال يكبار - و گاهي هر سال - از يك گوشه مملكت يك قيامي مي شد
كه در رأس آن يكي از علويون بود . مأمون براي اينكه علويين را راضي كند و آرام نگاه دارد و يا لااقل در مقابل مردم خلع سلاح كرده باشد [ دست به اين كار زد ] . وقتي كه رأس علويون را بياورد در دستگاه خودش ، قهرا آنها مي گويند
پس ما هم سهمي در اين خلافت داريم ، حالا كه سهمي داريم برويم آنجا ، كما اينكه مأمون خيلي از اينها را بخشيد با اينكه از نظر او جرمهاي بزرگي مرتكب شده بودند ، از جمله " زيد النار " برادر حضرت رضا را عفو كرد
. با خود گفت بالاخره راضي شان كنم و جلوي قيامهاي اينها را بگيرم . در واقع خواست يك سهم به علويين در خلافت بدهد كه آنها آرام شوند ، و بعد هم مردم ديگر را از دور آنها متفرق كند ، يعني علويين را به اين وسيله خلع سلاح نمايد كه ديگر هر جا بخواهند بروند دعوت كنند كه ما مي خواهيم عليه خليفه قيام كنيم ، مردم بگويند شما كه الان خودتان هم در خلافت سهيم هستيد ، حضرت


رضا كه الان وليعهد است ، پس شما عليه حضرت رضا مي خواهيد قيام كنيد ؟ !

ج . خلع سلاح كردن حضرت رضا

احتمال ديگر در باب سياست مأمون كه ابتكار از خودش بوده و سياستي در كار بوده ، مسئله خلع سلاح كردن خود حضرت رضا است و اين در روايات ما هست كه حضرت رضا روزي به خود مأمون فرمود :

" هدف تو اين است " . مي دانيد وقتي افرادي كه نقش منفي و نقش انتقاد را دارند به يك دستگاه انتقاد مي كنند ، يك راه براي اينكه آنها را خلع سلاح كنند اين است كه به خودشان پست بدهند

، بعد اوضاع و احوال هر چه كه باشد ، وقتي كه مردم ناراضي باشند آنها ديگر نمي توانند از نارضايي مردم استفاده كنند و بر عكس ، مرد ناراضي عليه خود آنها تحريك مي شوند ، مردمي كه هميشه مي گويند خلافت حق آل علي است

، اگر آنها خليفه شوند دنيا گلستان خواهد شد ، عدالت اينچنين بر پا خواهد شد . و از اين حرفها مأمون خواست حضرت رضا را بياورد در منصب ولايتعهد تا بعد مردم بگويند :

نه ، اوضاع فرقي نكرد ، چيزي نشد ،
و يا [ آل علي ( ع ) را ] متهم كند كه اينها تا دست خودشان كوتاه است اين حرفها را مي زنند ولي وقتي كه دست خودشان هم رسيد ديگر ساكت مي شوند و حرفي نمي زنند . بسيار مشكل است كه انسان از ديدگاه تاريخ بتواند از نظر مأمون به يك نتيجه قاطع برسد . آيا ابتكار مأمون بود ؟ ابتكار فضل بود ؟ اگر ابتكار فضل بود روي چه جهت ؟ و اگر ابتكار مأمون بود آيا


حسن نيت داشت يا حسن نيت نداشت ؟ اگر حسن نيت داشت در آخر برگشت يا برنگشت ؟ و اگر حسن نيت نداشت سياستش چه بود ؟ اينها از نظر تاريخ ، امور شبهه ناكي است . البته اغلب اينها دلائلي دارد ولي يك دلائلي كه بگوئيم صد در صد قاطع است نيست
و شايد همان حرفي كه شيخ صدوق و ديگران معتقدند [ درست باشد ] گو اينكه شايد با مذاق امروز شيعه خيلي سازگار نباشد كه بگوييم مأمون از اول صميميت داشت ولي بعدها پشيمان شد ، مثل همه اشخاص ، در وقتي كه [ دچار سختي مي شوند
تصميمي مبني بر بازگشت به حق مي گيرند اما وقتي رهائي مي يابند تصميم خود را فراموش مي كنند ] :

فاذا ركبوا في الفلك دعوا الله مخلصين له الذين فلما نجيهم الي البر اذا هم يشركون (1) . قرآن نقل مي كند كه افرادي وقتي در چهار موجه دريا گرفتار مي شوند
خيلي خالص و مخلص مي شوند ، ولي هنگامي كه بيرون آمدند تدريجا فراموش مي كنند . مأمون هم در آن چهار موجه گرفتار شده بود ، اين نذر را كرد ، اول هم تصميم گرفت به نذرش عمل كند ولي كم كم يادش رفت و درست از آن طرف برگشت

. بهتر اين است كه ما مسئله را از وجهه حضرت رضا بررسي كنيم . اگر از اين وجهه بررسي كنيم ، مخصوصا اگر مسلمات تاريخ را در نظر بگيريم ، به نظر من بسياري از مسائل مربوط به مأمون هم حل مي شود .

. 1 سوره عنكبوت ، آيه . 65

/ 144