استفاده بني العباس از نارضايي مردم - سیری در سیره ائمه اطهار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در سیره ائمه اطهار - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استفاده بني العباس از نارضايي مردم

بني العباس از اين جريان حداكثر استفاده را بردند . سه برادرند به نامهاي ابراهيم امام ، ابوالعباس سفاح و ابوجعفر منصور . اين سه برادر از نژاد عباس بن عبدالمطلب عموي پيغمبر هستند ، به اين معنا كه اينها پسر عبدالله بودند

، عبدالله پسر علي و علي پسر عبدالله بن عباس معروف بود ، و به عبارت ديگر آن عبدالله بن عباس معروف كه از اصحاب اميرالمؤمنين است پسري دارد به نام علي و او پسري دارد به نام عبدالله ، و عبدالله سه پسر دارد
به نامهاي ابراهيم و ابوالعباس سفاح و ابوجعفر كه هر سه هم انصافا نابغه بوده اند . اينها در اواخر عهد بني اميه از اين جريانها استفاده كردند و راه استفاده شان هم اين بود كه مخفيانه دعاش و مبلغين تربيت مي كردند .

يك تشكيلات محرمانه اي به وجود آوردند و خودشان در حجاز و عراق و شام مخفي بودند و اين تشكيلات را رهبري مي كردند و نمايندگان آنها در اطراف و اكناف - و بيش از همه در خراسان - مردم را دعوت به انقلاب و شورش عليه دستگاه اموي مي كردند
ولي از جنبه مثبت شخص معيني را پيشنهاد نمي كردند ، مردم را تحت عنوان " الرضي من آل محمد " يا " الرضا من آل محمد " - يعني يكي از اهل بيت پيغمبر كه مورد پسند باشد - دعوت مي كردند . از همين جا معلوم مي شود كه اساسا زمينه مردم ، زمينه اهل بيت پيغمبر و زمينه اسلامي بوده است ، و اينهايي كه امروز مي خواهند به اين قيامهاي


خراسان مثل قيام ابومسلم رنگ ايراني بدهند كه مردم روي تعصبات ملي و ايراني اين كار را كردند ، صدها شاهد و دليل وجود دارد كه چنين چيزي نيست كه اكنون نمي خواهم در اين قضيه بحث كنم ولي شواهد و دلايل زيادي [ بر اين مدعا وجود دارد ] .

البته مردم از اينها ناراضي بودند
ولي آن چيزي كه مردم براي نجات خودشان فكر كرده بودند ، پناه بردن از بني اميه به اسلام بود نه چيز ديگر . تمام شعارهاشان شعار اسلامي بود . در آن خراسان عظيم و وسيع ، قدرتي نبود كه بخواهد مردمي را كه عليه دستگاه خلافت قيام كرده اند مجبور كرده باشد

كه شعارهايي كه انتخاب مي كنند شعارهاي اسلامي باشد نه ايراني . در آن وقت براي مردم خراسان مثل آب خوردن بود اگر مي خواستند از زير بار خلافت و از زير بار اسلام هر دو ، شانه خالي كنند ، ولي اين كار را نكردند ، با دستگاه خلافت مبارزه كردند
به نام اسلام و براي اسلام ، و لهذا در اولين روزي كه در سال 129 در مرو در دهي به نام " سفيدنج " قيام خودشان را ظاهر كردند - كه روز عيد فطري را براي اين كار انتخاب كردند و بعد از نماز عيد فطر اعلام قيام نمودند - شعاري كه بر روي پرچم خود نوشته بودند

، همان اولين آيه قرآن راجع به جهاد بود :

" اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير غ" (1) . چه آيه خوبي ! مسلمين تا در مكه بودند تحت اجحاف و ظلم قريش بودند و اجازه جهاد هم نداشتند تا بالاخره در مدينه اجازه جهاد داده شد
به عنوان اينكه مردمي كه مظلوم هستند به آنها اجازه داده شد كه از حق خودشان دفاع كنند . اصلا جهاد اسلام با اين آيه - كه در سوره حج است - شروع شده . و آيه

. 1 سوره حج ، آيه . 39

/ 144