غمنامه نوری

علی نوری

جلد 3 -صفحه : 28/ 19
نمايش فراداده

«راز و نياز با امام زمان (عليه السلام)»

گاه سوزى قلب ما را مى كنى خاكسترىگاه دوزى قلب مارا مى كنى فرمانبرىگاه مى خندى به رويم مى كنى قلبم جرىءگاه بندى در به رويم قلب من باخودبرىءگاه چشمانت بسوزد قلب من جانم برىگاه دستم رابگيرى نزد خود مارا برىءگاه بوسم آن لبانت آنقدر جان پرورىگاه مأيوسم كنى آنگه نمايى رهبرىگاه مى بويم مشامم مى شود مشگ انورىگاه مى گويم ندارم درجهان من سرورىگاه بوسم پاى خوشبويت بجويم هر درىگاه ما راچون غلامان برحريم خودبرىگاه دورادور مارامى نوازى مى برىگاه ازنزديك مارا مى نمايى رهبرىگاه مثل كوره آتش بسوزم بنگرىگاه وعده مى دهى آخر به حالم بنگرىگاه مى نالم مثال يوسف ازظلم پرىگاه گويم خُلْفِ وعده دون شأن رهبرىگاه من از بينوايى مى شوم خاكسترىگاه معصومه(ع) نوازش مى كند ازهردرىگاه مى پندارم از بيچارگى يادم برىگاه ازلطف توگردم عارف نام آورىگير دستم را ايا مهدى(ع) ببر برنوكرىگاه داد وعده چرا يادت برىگاه لرزم مثل برگ ومثل طوفان مى برىگاه مى گردم قوى شايد كه هرنزدت برىگاه صوت دلربايت مى كند جان پرورىگاه اشگ هردوچشمانم نمايد خودسرىگاه صحبتهاى شيرينت كند جان پرورىگاه «نورى» راكنى آواره تا نزدت برى