رنج های زهرا (سلام الله علیها)

سید جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

نسخه متنی -صفحه : 204/ 147
نمايش فراداده

ابن مخدوم عربشاهى (متوفاى 976 ق)

عالم آگاه ابوالفتح بن مخدوم عربشاهى در شرح خود بر باب حادى عشر در مقام ايراد بر خلافت ابوبكر مى گويد:

«... و نيز به خانه ى على عليه السلام كه از بيعت با او امتناع ورزيده بود، فرستاد. پس خانه را كه فاطمه، سرور زنان جهانيان در آن بود، آتش زد». [مفتاح الباب، ص 199.]

قاضى نوراللَّه شوشترى (متوفاى 1019 ق)

شهيد سعيد و متكلم زبردست، قاضى نوراللَّه شوشترى پس از ذكر برخى نصوص دالّ بر سقط جنين فاطمه عليهاالسلام و قصد آتش زدن خانه زهرا عليهاالسلام، مى گويد:

«... شما چه مى انديشيد درباره ى حادثه اى كه در آن دست رد به سينه ى مهاجران زده مى شود و شمشيرهايشان شكسته مى شود، و در مقابل شمشيرهايى براى زدن سر مسلمانان از نيام بدر مى آيد و بر آن مى شوند كه خانه هاى سادات مسلمين را آتش بزنند و مانند اين.

اگر دلها كور نيست چگونه اين اقدام، اكراه و اجبار به بيعت نيست. پس به درستى چشمان كور نمى شود بلكه قلبها كه در سينه هاست، كور مى شود». [احقاق الحق، ج 2، ص 374.]

ابن سعد جزايرى (متوفاى 1021 ق)

محقق جليل القدر شيخ عبدالنبى بن سعد جزايرى رحمه اللَّه كه از اجلّه ى علماى عصر خويش بود، مى گويد:

«... و از آن جمله است: وى به خانه ى اميرالمؤمنين عليه السلام كه از بيعت امتناع ورزيده بود، فرستاد و دستور داد كه آن را آتش بزنند. در حالى كه فاطمه و جماعتى از بنى هاشم در خانه بودند، وارد آن شدند و على عليه السلام را بيرون آوردند، و فاطمه عليهاالسلام را زدند كه در اثر آن بچه اش را سقط كرد». [الامامه، ص 81.]

«چگونه؟ در حالى كه على عليه السلام، پس از مجادله دراز و احتجاج فراوان و مناشده ى بسيار و تهديد خشونت آميز و درگيرى سخت، و آتش زدن خانه و زدن فاطمه ى معصومه دختر پيغمبر مختار و آزار و اذيت سروران پاكيزه، به زور از خانه بيرون آمد»؟! [الامامه، ص 81.]

شيخ حرّ عاملى (متوفاى 1104 ق)

محدّث جليل القدر، و فقيه متكلم، صاحب دايرةالمعارف حديثى ارزشمند «وسائل الشيعه» در سخن از ابوبكر و بيان موجبات و عدم كفايت و لياقت وى براى خلافت مى گويد:

«و از آن جمله است: او و عمر خواستار آتش زدن خانه اميرالمؤمنين شدند. زيرا على و گروهى از بيعت، با وى امتناع ورزيدند.

اين مطلب را واقدى در روايت خويش، و طبرى در تاريخ خود آورده اند. ابن عبدربّه كه از بزرگان علماى آنان است و نيز صاحب انفاس الجواهر مانند آن را بيان كرده اند...». [اثبات الهداة، ج 2، ص 368.]

حرّ عاملى سخنان متنوع و متفرقه ى عديده اى در مقام احتجاج و استدلال دارد كه ضرورتى در نقل آن نمى بينيم. طالبان به منابع ياد شده در پاورقى مراجعه كنند. [ر. ك: اثبات الهداة، ج 2، صص 334، 361، 376- 377.]