به هر حال واضح است كه اين اهانت صريح به زهرا عليهاالسلام است كه تا اين حدّ از قضاياى الهى بى تابى كرده است. در حالى كه او پرهيزگارتر و فرمانبردارتر از آن است كه در حق او توهّم شود كه آنقدر ناشكيبايى كرد كه به تفريط و قتل جنينش انجاميد و حال آنكه او بانوى شكيبا و بردبارى است كه وقتى زنان بنى هاشم دور هم جمع شدند و از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله ياد مى كردند، به آنان فرمود: يادآورى را رها كنيد و به جاى آن دعا كنيد». [بحارالانوار، ج 22، ص 522؛ از كافى، مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 294.]
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام سفارش كرد كه: «وقتى مُردم، در فراقم صورتت را خراش مده، و مويت را پريشان مساز و فرياد واويلا سر نده، و برايم مجلس نوحه سرايى برپا نكن». [بحارالانوار، ج 22، ص 496؛ از كافى، ج 2، ص 69.]
پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله در همين مناسبت به زهرا عليهاالسلام سفارش كرد: «بر خداوند توكّل كن و بردبار باش چنانكه پدرانت، پيامبران، شكيبايى كردند». [بحارالانوار، ج 22، ص 502، با امالى طوسى، صص 32- 33.]
زهرا عليهاالسلام كسى نبود كه خلاف فرمان پدرش صلى اللَّه عليه و آله عمل كند و نه مى توانيم تصور كنيم كه تحت تأثير عواطف و احساسات خويش، خداوند سبحان را معصيت نمايد اما كينه توزان تلاش كرده اند از فاطمه عليهاالسلام چهره يك زن بى تاب و ناشكيبا را ترسيم كنند كه آه و واويلا سر مى دهد و مجالس نوحه سرايى برپا مى كند و در بى تابى به جايى مى رسد كه فرزندش را مى كشد و جنينش را سقط مى كند تا آنجا كه گفته اند: «روايت شده فاطمه عليهاالسلام پس از پدرش رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله همواره بخاطر سردرد، سرش را مى بست نحيف و لاغر اندام بود،... از شدت ضعف نمى توانست بايستد،... چشمانى گريان و قلبى سوزان و هر لحظه غش مى كرد و به فرزندانش مى گفت:...». [البتول الطاهره، ص 128؛ به نقل از مناقب آل ابى طالب.]
در متن ديگرى افزوده: «و هرگاه لباس پدرش را مى بوييد، به حالت غش مى افتاد». [ر. ك: فاطمة الزهرا فى الاحاديث النبويه، صص 183- 184؛ النفحات القدسيه، ص 87؛ به نقل از روضةالواعظين.]
بر پايه ى چنين رواياتى فاطمه عليهاالسلام زنى است كه با فرمان پدرش كه از نوحه گرى نهى فرموده، مخالفت مى كرد، آنگاه كه گفت: «پدر! بهشت جاودان جايت، پدر! بارگاه خداوند عرش مأوايت، پدر! جبرئيل بر تو وارد مى شد؛ پدر! از امروز ديگر تو را نمى بينم». [ر. ك: البتول الطاهره، ص 126؛ به نقل از سندى؛ شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 43؛ بحارالانوار، ج 22، صص 527- 528؛ مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 294؛ النفحات القدسيه، ص 85؛ به نقل از سنن نسايى، ج 1، ص 312؛ و منابع ديگر.]
اين علاوه بر روايتى است كه از كنيزش فضه نقل مى كنند و روايات ديگر كه در همين مسير حركت مى كند.
مى توانيم در تفسير آن بگوييم: مقصود اين است: توجيه بيرون راندن فاطمه عليهاالسلام از خانه و جوار پدرش، و دليل تراشى براى منع او از اظهار حزن و اندوه كه خود بيانگر مظلوميت او است و اضطرار اميرالمؤمنين عليه السلام براى ساخت بيت الاحزان براى زهرا عليهاالسلام در بقيع، تا نام «بيت الاحزان» براى هميشه به عنوان يك سند قوى براى نابودى اين ظلم و ستم جديد و خشن در حق او، باقى بماند.
59- ملطى شافعى (متوفاى 377 ق) در بيان گفته هاى هشام بن حكم رحمه اللَّه مى گويد: «... و ابوبكر از كنار فاطمه عليهاالسلام گذشت، لگدى به شكمش زد كه بچه اش را سقط كرد، همين علّت بيمارى و مرگ او بود...». [التنبيه والرد على اهل الاهواء والبدع، صص 25- 26.]
در حال كه معروف است كسى كه اين جنايت را در حق زهرا عليهاالسلام مرتكب شد، عمر بود نه ابوبكر. شايد اين اشتباه ناقلان از هشام، و يا اشتباه خود ملطى باشد.