حادثه در سخنان محدّثان و مورخان - رنج های زهرا (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رنج های زهرا (سلام الله علیها) - نسخه متنی

سید جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حادثه در سخنان محدّثان و مورخان

زيارتنامه زهرا عليهاالسلام

تحريف مروج الذهب مسعودى

تحريف معارف ابن قتيبه

زيارتنامه زهرا

1- شيخ مفيد رحمه اللَّه زيارتنامه اى براى فاطمه عليهاالسلام ذكر كرده كه مى گويد: «السلام عليك يا رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله، السلام على ابنتك الصديقة الطاهرة، السلام عليك يا فاطمة بنت رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله، يا سيدة نساءالعالمين، ايتها البتول الشهيدة الطاهرة...». [كتاب المزار، ص 156؛ المقنعه، ص 459؛ ر. ك: البلدالامين، صص 198، 278؛ بحارالانوار، ج 97، صص 197- 198.]

2- در متن ديگرى: «السلام عليك ايتها البتولة الشهيدة، ابنة نبى الرحمة». [ر. ك: بحارالانوار، ج 97، ص 198؛ به نقل از مصباح الزائر، ص 25- 26.]

در يك زيارتنامه ى ديگر آمده: «السلام عليك ايتها الصديقة الشهيدة». [مصبح المتهجد، ص 654؛ اقبال الاعمال، ص 624؛ بحارالانوار، ج 97، ص 195.]

3- يك متن ديگر مى گويد: «السلام عليك ايتها الصديقة الشهيدة الممنوعة ارثها المكسور ضلعها، المظلوم بعلها، المقتول ولدها». [اقبال الاعمال، ص 625؛ بحارالانوار، ج 97، صص 199- 200.]

شيخ صدوق رحمه اللَّه در دنباله ى زيارتنامه اى كه مى گويد: السلام عليك ايتها الصديقة الشهيدة...، گفته است: «در اخبار و روايات زيارتنامه ى محدود معينى نديدم كه دستور داده شده باشد آن را براى زيارت صديقه عليهاالسلام بخوانند لذا كسى كه در اين كتابم بنگرد، همين زيارتنامه اى را كه براى خودم پسنديده ام، براى او نيز
مى پسندم». [من لا يحضره الفقيه، ج 2، صص 573- 574.]

4- شيخ طوسى پس از نقل زيارتنامه مروى: يا ممتحنة امتحنك اللَّه، مى گويد: «اين زيارتنامه را در روايات براى زيارت فاطمه عليهاالسلام ديده ام اما آنچه از دانشمندان و عالمان شيعه ديده ام كه به هنگام زيارت زهرا عليهاالسلام آن مى خوانند اين است كه در يكى از دو موضعى كه براى قبرش بيان كرديم، مى ايستى و مى گويى:

السلام عليك يا بنت رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله السلام عليك ايتها الصديقة الشهيدة...». [تهذيب الاحكام، ج 6، ص 10؛ ملاذالاخيار، ج 9، ص 25؛ وافى، ج 14، صص 370- 371؛ روضةالمتقين، ج 5، ص 345؛ ر. ك: جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص 264.]

5- در يك متن ديگر آمده: «اللهم صلّ على السيّدة المفقودة الكريمة المحمودة الشهيدة العالية». [بحارالانوار، ج 99، صص 220.]

6- شيخ كفعمى مى گويد: «فرزندان فاطمه پنج نفرند و علّت وفاتش اين بود كه او را زدند و جنينش سقط شد». [مصباح، ص 522.]

بخشى از داستان مظلوميت فاطمه عليهاالسلام را در ضمن متون و آثار فراوان در فصول پيشين آورديم. در اين فصل گوشه اى از گفته هاى مورّخان و مؤلفان را تقديم خوانندگان ارجمند مى كنيم. پيش از هر چيز روايات سليم بن قيس هلالى را از كتاب ارزشمندش كه از اصول قابل اعتماد است، به دليل بيان تفصيلى ماجراى زهرا عليهاالسلام مى آوريم.

7- شيخ الاسلام علامه مجلسى: به اسانيد معتبر از سليم بن قيس هلالى، و ديگران، از سلمان و عباس روايت شده: «على عليه السلام چون ديد مردم او را خوار كردند و دست از يارى وى برداشتند و با ابوبكر همصدا شدند و او را تعظيم كردند ، خانه نشينى اختيار كرد؟!

عمر به ابوبكر گفت: چرا كسى را سراغ على نمى فرستى تا او هم بيعت كند؟ غير از على و آن چهار نفر همه بيعت كردند!.

البته ابوبكر نرم تر، سازش پذيرتر، مكارتر و دورانديش تر از عمر بود. برعكس عمر خشن تر، سخت تر و ستمگرتر از او بود.

ابوبكر از عمر پرسيد: چه كسى را بفرستيم؟ عمر گفت: قنفذ را مى فرستيم، او مردى خشك و خشن است. او از آزادشدگان و يكى از افراد قبيله ى «بنى عدى بن كعب» است.

قنفذ به همراهى عده اى به سوى خانه ى اميرالمؤمنين عليه السلام به راه افتادند و اجازه خواستند. ولى على عليه السلام به آنها اجازه نداد!

قنفذ و همراهانش نزد ابوبكر و عمر بازگشتند و گفتند: به ما اجازه داده نشد. در اين حال ابوبكر و عمر هر دو در مسجد نشسته و مردم اطرافشان را گرفته بودند. عمر گفت: برگرديد! اگر اجازه داد داخل شويد وگرنه بدون اجازه داخل شويد!

دوباره به راه افتادند و در خانه على عليه السلام اجازه ورود خواستند. فاطمه عليهاالسلام جواب داد: نمى گذارم بدون اجازه وارد خانه ى من شويد. بار ديگر بازگشتند ولى قنفذ ملعون آنجا ماند.

آنها به ابوبكر و عمر گفتند: فاطمه عليهاالسلام چنين گفت و نگذاشت بدون اجازه وارد خانه شويم. عمر خشمگين شد و گفت: ما با زنها كارى نداريم!!

سپس عمر به عده اى كه در اطرافش بودند دستور داد تا هيزم آوردند. و به كمك آنها هيزم را اطراف منزل على و فاطمه و فرزندانش عليهم السلام قرار داد. سپس عمر با صداى بلند (بطورى كه على و فاطمه عليهماالسلام بشنوند) فرياد زد: قسم به خدا يا على! بايد خارج شوى و با خليفه ى رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله بيعت كنى وگرنه شما را با آتش
مى سوزانم! فاطمه عليهاالسلام فرمود: اى عمر! ما را با تو كارى نيست. عمر گفت: در را باز كن وگرنه خانه را با خودتان آتش مى زنم فاطمه عليهاالسلام فرمود: آيا از خدا نمى ترسى و به خانه ام داخل مى شوى؟! عمر از كار خود منصرف نشد و آتشى خواست و با آن درِ خانه را به آتش كشيد، و با فشار به در خانه، داخل شد.

/ 204