عبداللَّه حارث: هنگامى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله رحلت كرد، على عليه السلام برخاست و در را بست. عباس همراه بنى عبدالمطلب آمد، بر در ايستادند... [كنزالعمال، ج 7، ص 255.]
شكاف (درز) در
درى كه درز يا شكاف دارد معمولاً از چوب يا شاخه خرما يا چيزى از اين قبيل ساخته شده است. واژه ى شكاف در: شق الباب، در برخى از متونى كه از دوره ى رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله سخن مى گويد: وارد شده است. مثلِ: 1- امام صادق عليه السلام از على عليه السلام: «... رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در حجره ى يكى از زنانش بود و شانه اى در دست داشت. مردى از شكاف در پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را نگاه كرد. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اگر نزديك تو بودم، با همين چشمانت را در مى آوردم». [قرب الاسناد، ص 18؛ بحارالانوار، ج 76، ص 228؛ من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 74.] در روايت كلينى آمده: «مردى از ميان شاخه خرما پيامبر را نگاه كرد». [كافى، ج 7، ص 292؛ تهذيب الاحكام، ج 10، ص 208.] 2- عايشه: وقتى خبر شهادت جعفر و- عبداللَّه- بن رواحه آمد، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در خانه نشست، چنانكه از چهره اش آثار حزن و اندوه ديده مى شد. من از شكاف در او را نگاه مى كردم. مردى نزد او آمد. گفت: يا رسول اللَّه... [كنزالعمال، ج 15، ص 732.] 3- ام ايمن: روزى در خانه سرور و بانويم فاطمه عليهاالسلام حاضر شدم به در خانه اش آمدم. با در بسته مواجه شدم. از شكافهاى در نگاه كردم، ديدم فاطمه در كنار دستاس خوابيده است و دستاس مى چرخد و گندم را آرد مى كند... [طوالع الانوار، ص 112.]
بلعيدن درها
در شمار معجزات پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله بيان شده كه آن حضرت بعضى را از افعى شدن تنه هاى درخت خرما داد كه در عمل، صورت گرفت: «چون به آنان رسيد، از آنان خوددارى كرد و به سوى آنچه مار و عقرب و كژدم و... و سنگ و چوب و نردبان و در بود رفت و همه را بلعيد و خورد». [تفسير امام حسن عسكرى، ص 412؛ بحارالانوار، ج 17، ص 266.] در اين فصل به همين اندازه بسنده مى كنيم. اين موضوع را در فصل دوم با عرضه متونى تكميل مى كنيم كه دلالت دارد خانه زهرا عليهاالسلام درى داشت كه برخى تلاش كردند آنرا آتش زنند. و بشكنند. پس توجه خواننده ارجمند را به فصل دوم جلب مى كنيم كه مطالب مهم و حساسى دارد.
خلاصه
در اينجا بخشى از تعابيرى را كه در متون سابق الذكر آمده، به منظور تأكيد مطالب به صورت خلاصه مى آوريم: - در خانه عابشه از چوب عرعر (سرو) يا ساج بود. - در خانه اش از چوب خرما بود. - گفتم: يك لنگه داشت يا دو لنگه؟ گفت: يك در بود. - يك لنگه بود. - در خانه ى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله با انگشتان زده مى شد، يعنى حلقه نداشت. - مردى از درى گذشت كه نه پرده داشت و نه بسته بود. - بين پرده و در. - خانه اى كه نه در دارد و نه پرده. - در خانه را ببندد و خود را به ستر الهى بپوشاند. - در را ببندد و پرده را بيندازد. - رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بين خود و مردم درى باز كرد يا پرده اى را كنار زد. - بر درش پرده اى ديد. - و نه بر روى شما درى را بسته است. - در را بر روى خود آنان بست. - رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به ما دستور داد كه درها را ببنديم. - و درها كه شب هنگام بسته شود. - نماز مى خواند و در بر رويش بسته بود. راه افتاد تا در را برايم باز كرد. - درها را بستند. - و در خانه اش را بر روى مسكين... ببندد، خداوند تبارك و تعالى درهاى رحمتش را بر روى او ببندد. - درهايش را بر روى آنان نبندد. - در خانه ات را به رويت ببند. - فاطمه عليهاالسلام چون آنان را ديد، در خانه را به رويشان بست. - در را به دست خودم پيش كرده بودم. - ناگهان در باز شد. - درها را فراز كنيد كه شيطان در بسته را باز نمى كند. - سپس در را باز كرد. - وقتى به در خانه رسيدم، ديدم در بسته است. - سپس در را آرام باز كرد. آنگاه بيرون رفت و در را آرام فراز كرد. - نشان بين من و تو اين باشد كه من در را فراز مى كنم. - در را فراز كرد و آن را بست. - لگدى به در زد و آن را شكست. - احدى را نديديم كه داخل و خارج شود، در از سرشب بسته است. - كسى در زد... در را باز كردم. - در زد. - تا اينكه در خانه ى فاطمه عليهاالسلام را زدند. - در مى زند. - در را شديدتر مى زند. - در زدند. - آمد و در زد. - در را برايش باز كرد. - حيا كردم كه دوباره در بزنم. - در را برايش باز كن. در را باز كرد و من وارد شدم. - در را به شدّت زدم. - در مى زند. - پس چنان در زدم كه شما شنيديد. - در باغ را زد. - در را زد. فاطمه از پشت در جواب داد. - چون به در خانه رسيديم، دستش را بر در گذاشت و آن را به داخل راند. - رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در را به داخل راند. - ابوبكر آمد و در را به داخل راند. - در را برايش باز كن، پس برخاستم و در را باز كردم. - فرشتگان براى باز كردن در با هم به مخاصمه پرداختند. - مردى آمد و در زد. فرمود: در را برايش باز كن و او را به بهشت بشارت ده. - رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به خانه گرد و فراخى رسيد. فرمود: در را باز كنيد. در را باز كردند. - پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله لباس پينه مى زد و در خانه را باز مى كرد. - برخيز و در را باز كن كه مردى بر در است... او چهارچوب در را مى گيرد، نه در را باز مى كند و نه وارد خانه مى شود تا اينكه... از ديدگان او پنهان شود. - ام سلمه در را باز كرد. - چهارچوب در را گرفتم. همچنان ايستادم تا پنهان شد. - در شكسته مى شود يا باز مى ماند؟ گفت: نه، بلكه شكسته مى شود. - و درى را نمى شكند. - عمر لگدى به در زد و آن را شكست. در از شاخه خرما بود، پس داخل شدند. - در را پيش كرد و آن را بست. چون به در خانه رسيدند، عمر لگدى به در زد و آن را شكست. - درى كه قفل دارد شما را از او پنهان نمى كند. - و براى هر درى كليدى. - كليد را از نيفه اش برداشت و در را باز كرد. - مردى از شكاف در نگاه كرد. - به سوى در رفت و همه را بلعيد. اين بود گوشه اى از تعابيرى كه بر وجود درهاى لنگه دار براى خانه هاى مدينه دلالت دارد. بخشهاى عديده ى ديگرى نيز هست كه به منظور رعايت اختصار از ذكر آن خوددارى كرديم.