استدلال به حديث «پرده خانه فاطمه» نادرست است - رنج های زهرا (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رنج های زهرا (سلام الله علیها) - نسخه متنی

سید جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استدلال به حديث «پرده خانه فاطمه» نادرست است

از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از سفرى بازگشت به خانه فاطمه عليهاالسلام وارد شد. پرده اى بر در خانه و دو النگو در دستانش ديد... بيرون آمد. فاطمه، دخترش را خواست و پرده را كند و النگوها را بيرون آورد...». [ر. ك: بحارالانوار، ج 43، صص 83- 89؛ ج 85، ص 94؛ مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 343؛ ضياءالعالمين، ج 2، ق 3، ص 43؛ مكارم الاخلاق، ص 95؛ امالى صدوق، ص 194؛ كشف الغمه، ج 2، ص 77؛ نهايةالارب، ج 5، ص 264؛ ذخائرالعقبى، مرآة؛ ينابيع الموده، ج 2، ص 52؛ احقاق الحق، ج 10، صص 291- 293؛ ج 19، صص 106- 107؛ نظم دررالسمطين، ص 177؛ مسند احمد، ج 5، ص 275؛ مختصر سنن ابى داوود، ج 6، ص 108؛ فضائل فاطمه، ص 53- 54؛ مستدرك حاكم، ج 1، ص 489؛ ج 3، صص 155- 156؛ حليةالاولياء، ج 2، ص 300؛ مجمع الزوائد، ج 8، ص 268؛ الصواعق المحرقه، ص 109؛ عوالم العلوم، ج 11، صص 130، 177- 178، 263- 266.]

در متن سوم: «و در قدوم پدر و شوهرش پرده اى به در خانه زد». [ر. ك: وفاءالوفاء، ج 2، ص 467؛ ضياءالعالمين، ج 2، ق 3، ص 43، از مسند احمد، مناقب ابن شاهين.]

برخى مى پندارند كه اين حديث بر عدم وجود درهاى چوبى و غيره دلالت دارد و بيانگر آن است كه ورودى خانه با پرده و پارچه هاى پشمى پوشيده مى شد.

مى گوييم:

1- پيش از اين آمد كه پرده و پارچه هاى پشمى در كنار درهاى چوبى به ورودى خانه ها زده مى شد.

ممكن است كسى بگويد: اگر روايت اعتراض پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به پرده خانه فاطمه عليهاالسلام صحيح باشد و چنانكه خواهد آمد اين قضيه بين پيامبر و هيچيك از همسرانش نبود در اين صورت، معقول نمى نمايد كه از دخترش فاطمه عليهاالسلام انتظار داشته باشد كه فقط به لنگه هاى در بسنده كند و روى آن پرده و پارچه هاى پشمى نزند... و اگر ورودى خانه بدون در بود، و با اين وجود، از فاطمه عليهاالسلام توقّع دارد كه به در خانه اش پرده نزند، اين بدان معنى است كه از دخترش بخواهد كه چنان زندگى كند كه گويى در بيابان است. چه در اين صورت دور و نزديك او را مى بيند و در خانه اش به داخل مسجد باز مى شود كه تقريباً در بيشتر ساعات شبانه روز از آدم خالى نيست. در حالى كه شخص پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله عدم اهتمام به ستر درها را گناه صاحبان خانه دانسته است.

در پاسخ گفته مى شود: پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله به نوع پرده كه چه بسا جالب توجه بوده، اعتراض داشت نه بر اصل پرده كه مى تواند مثلاً از پارچه پشمى باشد.

2- على عليه السلام مى فرمايد: قضيه ى پرده مذكور بين پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و يكى از همسرانش بود:

الف. امام على عليه السلام در وصف پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله.

«پرده اى بر در خانه او آويخته بود كه تصويرهايى داشت، يكى از زنان خويش را گفت: اين پرده را از من پنهان كن كه هرگاه بدان مى نگرم، دنيا و زيورهاى آن را به ياد مى آورم».

ب. در يك متن ديگر فرمود:

«... جبرئيل نزد من آمد و گفت: ديشب به نزد تو مى آمدم و چيزى مانع من نبود كه در خانه اى كه در آن بودى، بر تو وارد شوم جز اينكه بر درش صورتهايى بود. بر در خانه پرده نازكى آويخته بود كه تصويرهايى داشت رفت و پرده را كند و از آن دو بالش درست كرد...». [كنزالعمال، ج 15، ص 404؛ به نقل از احمد و ابوداوود و بيهقى و نسايى.]

استدلال به داستان مغيره درست نيست

برخى تلاش مى كنند كه بر عدم وجود درهاى لنگه دار در آن زمان به قصه زناى مغيرة بن شعبه استدلال كنند. چه گمان مى برند كه باد پرده را بلند كرد و چنان كه مشهور است، او را در آن حالت زشت مشاهده كردند و گواهان عليه او شهادت دادند و بود آنچه بود اما اين استدلال نادرست است:

1- طبرى و ديگران گفته اند: خانه ابوبكره در مقابل خانه مغيرة بن شعبه بود و كوچه اى بين آن دو قرار داشت. اين دو خانه در دو آبشخور رو به روى هم واقع بود. عده اى در آبشخور ابوبكره گرد وى جمع شده بودند و با هم سخن مى گفتند. بادى وزيد و در اطاقك را گشود. ابوبكره برخاست تا آن را ببندد كه چشمش به مغيره افتاد كه باد در اطاقك او را باز كرده و او بين پاهاى زنى بود.

ابوبكره به حاضران گفت: بپا خيزيد و نظاره كنيد. برخاستند و نگاه كردند.

سپس گفت: گواه باشيد... [بحارالانوار، ج 3، ص 640؛ تاريخ الامم والملوك، ج 4، ص 70؛ دلائل الصدق، ج 3، ق 1، ص 87؛ شرح الاخبار، ج 3، 57؛ ر. ك: فتوح البلدان، ج 3، ص 352؛ كنزالعمال، ج 3، ص 18؛ سنن بيهقى، ج 8، ص 235؛ الكامل فى التاريخ، ج 2، صص 540- 541؛ وفيات الاعيان، ج 2، ص 455؛ البداية والنهاية، ج 7، ص 81؛ عمدةالقارى، ج 6، ص 340؛ الاغانى، ج 16، صص 331- 332؛ شرح نهج البلاغه، ج 12، صص 234- 237.]

2- داستان زناى مغيره سالها پس از رحلت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بود و در شهرى اتفاق افتاد كه پس از وفات آن حضرت ساخته شد تا پادگان سپاهيانى باشد كه به جنگ ايرانيان مى رفتند. در اين شهر جنگ داخلى روى نمى داد تا نيازى به محكم كارى در و ديوار باشد چنانكه در مدينه به هنگام پذيرش دعوت اسلامى بود. بنابراين نمى توان يكى را با ديگرى مقايسه كرد.

بستن در

در موارد فراوان تعابيرى همچون در را به روى شما بست، در را به روى خود بست، با دستش در را به روى آندو بست، در را بست، درها را مى بنديم، و از اين قبيل واژه ها تكرار شده است. موارد زير را بيان مى كنيم:

1- روايت شده كه امام على عليه السلام در خطبه اى فرمود: «نه حجابى شما را از خدا جدا كرده و نه درى بين شما و او بسته شده است». [نهج البلاغه، خ 193، بحارالانوار، ج 74، صص 314- 315.]

هرچند اين حديث شايد چند سال پس از وفات رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله بيان شده باشد اما آن را آورديم. زيرا مى دانيم كه در اين مدّت كوتاه مسائل فرقى نكرده بود. خصوصاً استدلال كننده به قصّه زناى مغيره چنان گذشت، مى داند كه مورد استدلال او نيز سالها پس از وفات رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله اتّفاق افتاده است.

2- در حديث ازدواج فاطمه عليهاالسلام آمده كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله على و فاطمه عليهم السلام را فرمود كه به خانه شان بروند. سپس برايشان دعا كرد. آنگاه برخاست و در را به

/ 204