نبود دلايل احتجاج - رنج های زهرا (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رنج های زهرا (سلام الله علیها) - نسخه متنی

سید جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استدلال كننده، به همه ى جهان اسلام مربوط مى شود) نشانه مى رود.

روايت ديگرى نيز در اين باره هست كه در بخش دوم، بخش متون و آثار خواهيم آورد. ان شاءاللَّه.

نبود دلايل احتجاج

در خصوص سخن برخى كه مى گويند: به چه سبب على عليه السلام از اين حادثه در احتجاجات خود استفاده نكرد، در حالى كه حجّتى قوى و مهم عليه آنان بود، و موجب برانگيختن عواطف و احساسات از همه جهات- به تعبير مستدل- مى شد؟!.

مى گوييم:

1- اين مسأله بر مردم پوشيده نبود كه على عليه السلام يادآورى نمايد يا به آنان خبر دهد. ضرورت ندارد كه در احتجاج به مضمون يك قضيه به همه وقايع آن استدلال شود خصوصاً اگر واضح و آشكار باشد.

2- موقعيت زمانى تحريك عواطف را برنمى تافت بلكه نياز به مدارا، و تسكين عواطف جوشان مردم داشت تا به سيلى خروشان و خانه برانداز تبديل نشود و در نتيجه ناخواسته با مخالفت با رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه او را به سكوت فرمان داده بود، نيفتد. علاوه بر اين رويارويى مسلّحانه با آنان نيز نمى بايست در دستور كار على عليه السلام قرار گيرد. زيرا موجب تضعيف دين و فراهم كردن مقدمات براى اقدامات تخريبى مرتدان مى شد. چنان كه على عليه السلام در نهج البلاغه و جاهاى ديگر بدان تصريح فرموده است.

3- آورديم كه على عليه السلام هنگامى از اين وقايع سخن گفت كه مانعى وجود نداشت اما به شيوه ى آرام كه خلافت را به اختلاف در يك امر شخصى كه قابل
عذرخواهى، و عفو گذشت است، تبديل نكند.

4- مخالفت آنان با امر خدا و رسول براى يادآورى سزاوارتر و مهمتر بود. زيرا همين معيار و ميزان حق و باطل است، اما جراحات شخصى و دردهاى روحى قابل التيام است و مى توان گره آن را با كلمات شيرين، و خضوع ظاهرى با اظهار ندامت و پشيمانى جنايتكاران به گونه اى كه براى مردم روشن شود كه دليلى بر اصرار در محكوم كردن و نابودى آنان نيست؛ باز كرد. آنچه وى درباره ى تلاش آن دو تن براى بدست آوردن رضايت و خشنودى زهرا عليهاالسلام پيش از رحلت او بيان كرد، بهترين دليل بر اين مطلب است.

در جاى ديگر اين مسأله را توضيح خواهيم داد.

عدم تذكّر ماجرا به ابوبكر

اين استدلال كننده به كلام كاشف الغطاء مى پرسد: چرا هنگامى كه ابوبكر و عمر براى جلب رضايت زهرا عليهاالسلام به خانه اش آمدند، آن حضرت ماجراى زدن و سقط جنين خود را برايشان يادآورى نكرد؟

در پاسخ مى گوييم:

1- زهرا عليهاالسلام غصب فدك و غصب خلافت را هم به آنان يادآورى نكرد. در حالى كه همين شخص غصب خلافت را از هر جنايتى بزرگتر مى داند.

2- بيان اين مسأله براى آن دو، مى بايست غرض و انگيزه اى داشته باشد. در آن زمان هدف زهرا عليه السلام مطرح كردن خودش نبود بلكه مى خواست با اقرار گرفتن از آن دو به آنچه از پدرش شنيده اند، اقامه حجت كند. لذا حاضر نشد پيش از اين اقرار با آنان سخن گويد. سپس موضعى كوبنده و هميشگى در محكوميت آنان در گذر اعصار و قرون براى خود ثبت كرد و به آنان اجازه طرح هيچ قضيه ى ديگرى نداد.

از سوى ديگر اين جلسه، جلسه حساب و عتاب و يا شمارش جنايت آنان در قبال زهرا عليهاالسلام نبود. زيرا اين كار فايده نداشت. ممكن بود عذر آورند كه كار نادرست و لغزشى بود كه شرايط متلاطم و اوضاع ناآرام حاكم بر جامعه تحميل كرد. اما زهرا عليهاالسلام به آنان فرصت نداد و اين از حكمت بالغه و صواب رأى آن حضرت بود.

به همين لحاظ مى بينيم كه به طرح اجمالى قضايا بسنده و از بيان تفصيلى آن خوددارى مى كند. او مى گويد: خدايا! گواه باش كه اين دو مرا اذيت كردند...

/ 204